۳ بهمن ۱۳۸۶

گرک ومیش

گرگ ومیش

در این محیط ،غم وغصه یی که قسمت ماست
تمام ،زیرسر دشمنان دوست نماست
پی فریب کسان ،دم زعدل وداد رسد
کسی که در بیداد وظلم بی همتاست
به سنگ تفرقه ، هر لحظه افکنند نفاق
به هر کجا که نشانی ز اتفاق به جاست
برای جامعه یی کاین چنین مریض بود
زین برون خائنین ، یگانه راه شفاست
علاج قطعی ما ،قطع دست دزدان است
ولی کسی که دراین ره کند قیام کجاست؟
چو فکر کار نداری ، مزن دم ز گفتار
که حرف اگربه عمل چفت جفت نیست،پرت وپلاست
ز میش چون ندهد گرگ را شبان تشخیص
اگرکه گرگ رود در لباس میش رواست