اخبار و رویدادهای میاندوآب و توابع
خبری اطلاع رسانی
۲۱ بهمن ۱۳۸۹
۲۸ تیر ۱۳۸۷
بار شیشه...
بار شیشه...
مكتوب:با بار شیشه از راهی می گذشت، مامور راهداری با چماقش قایم روی بار کوبید و گفت" چه داری؟" جواب داد؛ اگر یک چماق دیگر بزنی هیچ ندارم! داستان تحول اقتصادی و پرداخت 90 هزار میلیارد تومان یارانه همان چماق یا چوب دوم است که قایم بر ملاج اقتصاد ما خواهد خورد.حجم نقدینگی را دست کم تا دوبرابر افزایش می دهد و قیمت اجناس و مسکن چند برابر بالا می رود. شاید دولت تصمیم گرفته از تورم دولت موگابه عقب نمانیم... هم اکنون مهارتورم کار بسیار دشواری است و دولت تورم را مثل گرگ هاری در پیکره ی اقتصاد ایران رها کرده است. این تصمیم عجیب تحول اقتصادی، نه تنها دولت بلکه نظام را با مخاطره جدی روبرو خواهد کرد. باید گفت اقلا فکری به حال خودتان کنید...برداشت بسیار خوش بینانه این است که دولت و رییس دولت متوجه تاثیر تصمیم اقتصادی خود نیستند. یادم هست وقتی قیمت سکه افزایش پیدا کرد و به 150 هزار تومان رسید. رییس دولت می گفت:" این که در زندگی مردم تاثیر ندارد، بشود 200 هزار تومان!" همانوقت به دوستی گفتم یک بحران اقتصادی بی مهار در انتظار ماست. وقتی هم همه از گرانی گفتند. رییس دولت نشانی میوه فروشی محله شان را داد...این نشانه ها نشان می دهد که رییس دولت با اقتصاد آشنا نیست...به همین خاطر هم با وزیر اقتصادش و رییس بانک مرکزی مشکل داشت و دارد. من هم اقتصاد دان نیستم اما تجربه 17 سال شرکت در جلسات دولت های مختلف این نکته را به من می گوید، که تحول اقتصادی ادعایی یک تصمیم ویرانگر است که ممکن است؛ سرنوشت کشور و نظام و انقلاب را دگرگون کند...در پس این تصمیم مثل افشاگری های پالیز دار داستان دیگری نباشد؟علاوه بر آن وفتی کشور در شرایط ویژه است. و فرمانده سپاه هم احتمال حمله آمریکا را جدی تر می داند، دیگر وقت جراحی های بزرگ اقتصادی نیست که نیاز به زمان و شرایط متعادل دارد.واما برداشت بدبینانه هم این است، اگر دولتی می خواست:یکم :در ایران بحران اقتصادی ایجاد کند.دوم: بحران سیاسی داخلی و خارجی ایجاد کند.سوم: کشور را در آستانه حمله نظامی قرار دهد.چهارم: در جنگ روانی علیه کشور بهانه های مناسب به دست دهد.پنجم: به اعتراض های کارگری و دانشجویی دامن بزند.ششم:نخبگان کشور را در عرصه های مختلف علمی و فرهنگی مایوس و مساله دار کند.هفتم: با برکناری و تحقیر وزیران و استانداران و مدیران خویش، اساس مدیریت و اقتدار دولت را سست و هر دمبیل نشان دهد.غیر از آنچه دولت فعلی انجام می داد و می دهد چه بایست می کرد؟ فقط مانده بود باور مردم به امام زمان که می آید و همه چیز درست می شود؛ همین باور هم با انتساب کار ها و دولت به امام زمان آسیب دید.
مكتوب:با بار شیشه از راهی می گذشت، مامور راهداری با چماقش قایم روی بار کوبید و گفت" چه داری؟" جواب داد؛ اگر یک چماق دیگر بزنی هیچ ندارم! داستان تحول اقتصادی و پرداخت 90 هزار میلیارد تومان یارانه همان چماق یا چوب دوم است که قایم بر ملاج اقتصاد ما خواهد خورد.حجم نقدینگی را دست کم تا دوبرابر افزایش می دهد و قیمت اجناس و مسکن چند برابر بالا می رود. شاید دولت تصمیم گرفته از تورم دولت موگابه عقب نمانیم... هم اکنون مهارتورم کار بسیار دشواری است و دولت تورم را مثل گرگ هاری در پیکره ی اقتصاد ایران رها کرده است. این تصمیم عجیب تحول اقتصادی، نه تنها دولت بلکه نظام را با مخاطره جدی روبرو خواهد کرد. باید گفت اقلا فکری به حال خودتان کنید...برداشت بسیار خوش بینانه این است که دولت و رییس دولت متوجه تاثیر تصمیم اقتصادی خود نیستند. یادم هست وقتی قیمت سکه افزایش پیدا کرد و به 150 هزار تومان رسید. رییس دولت می گفت:" این که در زندگی مردم تاثیر ندارد، بشود 200 هزار تومان!" همانوقت به دوستی گفتم یک بحران اقتصادی بی مهار در انتظار ماست. وقتی هم همه از گرانی گفتند. رییس دولت نشانی میوه فروشی محله شان را داد...این نشانه ها نشان می دهد که رییس دولت با اقتصاد آشنا نیست...به همین خاطر هم با وزیر اقتصادش و رییس بانک مرکزی مشکل داشت و دارد. من هم اقتصاد دان نیستم اما تجربه 17 سال شرکت در جلسات دولت های مختلف این نکته را به من می گوید، که تحول اقتصادی ادعایی یک تصمیم ویرانگر است که ممکن است؛ سرنوشت کشور و نظام و انقلاب را دگرگون کند...در پس این تصمیم مثل افشاگری های پالیز دار داستان دیگری نباشد؟علاوه بر آن وفتی کشور در شرایط ویژه است. و فرمانده سپاه هم احتمال حمله آمریکا را جدی تر می داند، دیگر وقت جراحی های بزرگ اقتصادی نیست که نیاز به زمان و شرایط متعادل دارد.واما برداشت بدبینانه هم این است، اگر دولتی می خواست:یکم :در ایران بحران اقتصادی ایجاد کند.دوم: بحران سیاسی داخلی و خارجی ایجاد کند.سوم: کشور را در آستانه حمله نظامی قرار دهد.چهارم: در جنگ روانی علیه کشور بهانه های مناسب به دست دهد.پنجم: به اعتراض های کارگری و دانشجویی دامن بزند.ششم:نخبگان کشور را در عرصه های مختلف علمی و فرهنگی مایوس و مساله دار کند.هفتم: با برکناری و تحقیر وزیران و استانداران و مدیران خویش، اساس مدیریت و اقتدار دولت را سست و هر دمبیل نشان دهد.غیر از آنچه دولت فعلی انجام می داد و می دهد چه بایست می کرد؟ فقط مانده بود باور مردم به امام زمان که می آید و همه چیز درست می شود؛ همین باور هم با انتساب کار ها و دولت به امام زمان آسیب دید.
تأملي در سخنان اخير رييسجمهوري
تأملي در سخنان اخير رييسجمهوري
سخنان رياست محترم جمهوري اسلامي در جمع روحانيون بلندپايه كشور به دليل آنكه به عنوان گزارش عملكرد دولت نهم به محضر ملت ايران و جامعه روحاني كشور تلقي ميشود، بيانگر رويكرد رييس دولت نهم پس از سه سال تجربهاندوزي است،از زواياي مختلفي قابل تأمل مينماید كه به اختصار به چند مورد آن اشاره ميشود. 1. رييس محترم دولت كه همواره از صداقت و عدالت سخن به ميان ميآورند و همه مردم و منتقدين خويش را به پرهيز از سادهنمايي دعوت ميكنند و همواره خواستار آن هستند كه واقعيات كشور به مردم گفته شود، در سخنان خود برخي آمارهاي اقتصادي را در مقايسه با دولت قبلي بيان كردند كه با آمارهاي رسمي كشور كه توسط نهادهاي مسئول دولت نهم ارائه شده و ميشود، مغايرت جدي دارد. ازجمله، رييسجمهور در سخنان خويش بيان كردند كه نرخ تورم هنگام تحويل دولت بيش از 16 درصد بوده است. در حاليكه بر اساس آمار رسمي بانك مركزي نرخ تورم در سال 1384 برابر 3/11 درصد بوده است و از سوي ديگر بيان كردند كه نرخ تورم در حال حاضر حدود 16 درصد ميباشد؛ در حالیكه برابر گزارش بانك مركزي در حال حاضر نرخ تورم بيش از 20 درصد است. همچنين، ایشان بيان كردند كه نرخ رشد توليد ناخالص هنگام تحويل دولت 42 درصد بوده است، در حالیكه بر اساس آمار رسمي، نرخ رشد اقتصادي در سال 84 حدود 7/5 درصد بوده است و در ادامه فرمودند اين نرخ در سال 86 به 8/7 درصد رسيده است، در حالیكه نرخ رشد توليد ناخالص ملي در سال 86 طبق گزارش رسمي بانك مركزي 7/6 درصد است. ریشه بيان چنين آمارهايي از دو حال خارج نيست يا آنكه مشاوران اقتصادي رييس محترم جمهور به ايشان آمارهاي غلط ميدهند كه جاي بسي تأسف است و يا آنكه اين آمارها توسط رييس محترم جمهوري غيرواقعي بيان ميشوند كه جاي تأسف بسيار بيشتري دارد. يكي از مهمترين ضرورتهاي ساماندهي و اداره امور اقتصادي هر كشور، برخورداري كشور از اطلاعات و آمار دقيق و درست است. اين پديدهاي است كه در هيچ كشوري و در هيچ اقتصادي مورد غفلت قرار نميگيرد اما متاسفانه در دولت نهم آنچه كمترين اهميت را در ارائه آمار و اطلاعات دارد، صحت و دقت آمارهاي اعلام شده است. برخي از دولتمردان بدون آنكه نسبت به مفهوم اعداد و آمارها دقت لازم را مبذول دارند با چشماني بسته بر روي واقعيتها هر آماري را كه به ذهنشان برسد به زبان جاري ميسازند. 2. رييس محترم جمهوري در اين سخنراني به ذكر چند مورد از رخدادهاي عيني و ذهني پرداختند كه هيچ مناسبتي با زمان و مكان سخنراني نداشته و تنها موجب حيرت و بهت شنوندگان و پس از انتشار آن توسط مردم ايران و جهان داشت. اشاره رييس محترم جمهوري به طرح ترور يا ربودن ايشان توسط دشمنان ناشناخته كه البته از سوي شورايعالي امنيت عراق تكذيب شد، همانند موارد قبلی همچون هاله نور و سخنراني ايشان در مجمع روحانيون مشهد، تنها نتيجهاي را كه به ذهن متبادر ميسازد، ايجاد حيرت و بهت نزد شنوندگان اينگونه اخبار و ايجاد مشغوليت ذهني براي عدهاي ديگر از افرادي است كه سادهانگارانه باورهاي مذهبي مردم را براي پذيرش اين اخبار مناسب فرض ميكنند.3. رييس محترم جمهوري در اين سخنراني كه اتفاقاً ميبايست به برخي مسائل مهم و موثر در جامعه ايران بپردازند، نپرداختند. افشاگريهاي جديدي كه توسط وابستگان به دولت پيرامون روحانيون بلند مرتبه در نظام جمهوري اسلامي صورت گرفته بود و ريشهيابي اين افشاگري ها و همچنين موارد اخلاقي كه در دانشگاه زنجان رخ داده بود، از حوادث مهمي بود كه در اين جمع محل بحث داشتند كه متاسفانه رياست محترم جمهوري همچون ديگر حوادث مهمي كه از نظر اخلاقي براي جامعه با اهميت هستند، مانند حادثه مربوط به مرگ خانم دكتر بنييعقوب در همدان كه به فراموشي سپرده شدهاند، به آن توجه نكردند. اين موضوعات نكاتي است كه از رييس جمهور انتظار ميرفت به آن بپردازند.4. دامن زدن به شايعات و تحليلهاي مطبوعات و خبرگزاريهاي غربي پيرامون حمله به ايران از نكات ديگري بود كه در سخنان رييسجمهور به آن پرداخته شده بود و حتي رييس جمهوري به صراحت بيان كردند كه آمريكا دوبار ميخواسته به ايران حمله كند. چنين اظهاراتي هر چند با ادعاي تحقير و تخفيف آمريكا و كشورهاي غربي و اسرائيل صورت پذيرد، اما به هرحال، تأثير منفي در ثبات و امنيت موجود در كشور دارد و كشور ايران را در فضاي جنگ و درگيري ترسيم ميكند. نكات فوق و برخي نكات ديگر موجب ميشود كه از رييسجمهور انتظار داشته باشيم سخنان خود را با مشاوران دلسوز، علاقهمند و فهيم مطرح و حسابشده بيان نمايد.
۲۴ خرداد ۱۳۸۷
( مسافران بهارستان هشتم )
( مسافران بهارستان هشتم )
خبر از عالم دل عالم دل داند و بس حال دل نیست بیانی که به تقریر آید
آنچه در پي ميآيد گزارشي است مجمل از پروندهاي مفصل. اين گزارش افشرهاي است از رخدادهاي اساسي و مؤثر در سمت و سو و نتيجهي جريان انتخابات ، كه مجاز از واگويي آنيم.
غالب اين گزارش بر اساس ديدهها و برخي بر پايهي شنيدههاي قابل وثوق تنظيم و تحرير گشته و برآنست تا چشم اندازي از كليت وقايع درذهن مخاطبي كه خود تا حدودي در جريان امور بوده، تداعي كند و شايد به همين علت براي خوانندگانِ خالي از ذهن ، محل ابهام و ايراد بسيار باشد.
ما بخش ناچيزي از آن چه را كه در این فضای مطبوعاتی ميتوانست گفته آيد به تعریض نوشتيم تا چه در نظر آيد و چه مقبول افتد.
چاپلوسان بي تحزب
انتخابات مجلس هشتم درحوزه مياندوآب با پروژه « اجماع تقابل باجریان تفرعن حاکم بر منطقه» كليد خورد و با حذف دو كانديداي اصلاح طلب يكي به دست دولت (سلیمی) و ديگري توسط ملت(راثی) تداوم يافت و با راهيابي دو اصولگراي ظاهرا متخاصم پرونده ی آن مختومه گرديد.
ژان تاورنيه سياح فرانسوي، نزديك به 400 سال پيش ضمن تجليل و تمجيد از ميهمان نوازي و تاريخ و تمدن كهن ايرانيان ، در توصيف خُلق و خوي ايراني جماعت چنین نوشته است :« ايرانيان، رياكاران و چاپلوسان بزرگي هستند. »و چه بسا یکی از مصادیق آن تعارفات معمولي و روزمره كه به رسم ادب نثار هم ميكنيم، باشد که گاه از حد متعارف گذشته و رنگ و بوي تملق، چاپلوسي و رياكاري به خود ميگيرد وعرصه های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی جامعه را مفلوج اين عارضهي غير اخلاقي و غيرارزشی ميسازد.
در ممالک توسعه یافته رفتارهاي سازمان يافته سياسي شهروندان بر اساس خرد جمعي و در قالب نظام های حزبي طراحي و اعمال ميشود و آبشخور اين رفتارها، فرهنگ عامه مردم آن جوامع است كه ساختارهاي اجتماعي و سیاسی را شكل ميدهد.
اما در اغلب جوامع شرقی فقدان فرهنگ تحزب و عدم رشد يافتگي رفتارهاي سياسي ، از عمده دلايل آشفتگي ، پريشاني و نابسامانی در نظام های سياسي آن هاست كه نمونه مملوس آن در بزنگاهای تعیین سرنوشت جامعه همچون انتخابات ،رفراندم و جابجابب در قدرت به هر دلیل نمود مييابد.
اولاد بي شعور و حكايت تكراري صلاحيت باختگان
جاي آن است كه خون موج زند در دل لعل
زين تغابن كه خزف ميشكند بازارش
فضاي كشور در آستانه ی بررسي و اعلام صلاحيتها، ملتهب و متشنج بود و با اعلام اسامي تائيد صلاحيت شده ها ، آشكار شد كه حكايت تکراری رد صلاحيت ها تمامي ندارد. و پاشنه بر همان چهار چوب تضییع حقوق ملت می چرخد. چرا که سبب ندیدن نادانی است اما با سبب ماندن ،شرک است .
رويكرد جديد شوراي نگهبان كه اصل بر برائت را ناكافي و معيوب تلقي ميكرد و اصل را بر احراز صلاحيت افراد ميدانست، باعث گرديد تا اصلاح طلبان مانند دورههاي گذشته سنگينی و هراس رد صلاحيتها را همچون شمشير داموکلس بر بالاي سر خود احساس كنند و لب به شکایت گشوده و بگویند : "خداوندا این سوز ما امروز درد آمیز است ، نه طاقت سر بردن ، نه جای گریز است ."
آنچه ناخداي كشتي نهم سرلوحه شعارهاي خود قرار داده بود، عدالت گستري و مهرورزي بود که پایبندی به آن نه در شعار بلكه در عمل ، می تواند معيار و ميزان صداقت مجريان می باشد.اما این کار را مردی بباید با دلی پر درد . ای دریغا که نه جهان مرد ماند و نه در دل درد .
احمدينژاد در پاسخ اعتراضات و انتقادات رد صلاحيت شده ها گفت : « افرادي كه خود ميدانستند رد صلاحيت ميشوند چرا ثبت نام كردهاند!؟» و نشان داد كه عدالت و مهرورزي گوهريست بس دور و دست نايافتني.
آيت ا... مكارم شيرازي نیز ضمن انتقاد از رد صلاحيت شده ها گفت : « در بعضي موارد جانب انصاف رعايت نشده و حتي بعضي نمايندگان ولي فقيه هم احراز نشدهاند.»
علي اشراقي، نوه امام (ره) كه خود جزو كاروان در گل مانده ی رد صلاحيت شدگان بود گفت : «من به استناد بند يا ماده قانوني خاصي رد صلاحيت نشدهام بلكه جرم من اينست كه مسؤولين، نوه ی بنيانگذار جمهوري اسلامي را نميشناسند.»
اما مهدي خزعلي، فرزند آيت ا... خزعلي و برادر شهيد و رزمنده جبهههاي خون و آتش كه هیمنه ی رد صلاحيت بر جان او نيز آتش انداخته بود در نامهاي سرگشاده خطاب به ملت گفت: « نگذاريد متظاهرين دين فروش، مدعيان كرامت كه اين روزها بازارشان داغ است، خود خاندان خود را به انقلاب بچسبانند و آنچنان انقلابي و دينمدار جلوه كنند كه حتي زاهدان، عابدان و مجاهدان در نظر مردم رنگ ببازد.»
حجه الاسلام حسني امام جمعه اروميه نیز از اين همه جفا و نيرنگ بر خلق خدا بر افروخت و گفت : «چرا بايد دوسوم كانديداهاي آذربايجانغربي رد صلاحيت شوند؟» وي در جاي ديگر افزود : «از هيأتهاي اجرايي و نظارت استان گلايهمندم. اين آقايان نبايد با شخصيتهاي مردم بازي ميكردند چون هر كس براي خود شخصيت دارد. با اين اوضاع نيز به مردم ميگويند كه بيائيد رأي بدهيد. اين آقايان دوسوم كانديداها را به قرض پدرانشان دادهاند زيرا از 79 نفر 24 نفر باقي مانده است. امام خميني (ره) انقلاب را آورد اما ما نتوانستيم اين انقلاب را نگه داريم و اولاد بي شعور شديم.»
اول بهمن ماه و رد صلاحیت های فله ای
در اولين مرحله از بررسي صلاحيت كانديداها در هيأتهاي اجرایي شهرستان، چنانچه از نحوه چينش و آرايش اعضاء آن برميآمد نوك پيكان حملات متوجه اصلاح طلبان بود بطوريكه از 40 كانديداي ثبت نامي در این حوزه21 نفر (5/52 %) بعضا به استناد بندهاي 1 و 3 مادهي 28 در پشت خاكريز اين هيأت خلع سلاح شدند. در دیگر حوزه ها ، چهره های سر شناسی همچون اعلمی در تبریز ، خرم در تهران ، مزروعی در اصفهان و ... نیز از جمله ی این افراد بودند که با لا ینحل ماندن این مسئله بر خی مانند عارف ( معاون اول خاتمی ) و... برای اظهار همبستگی با رد صلاحیت شده ها و به عنوان اعتراض به نادیده گرفتن حقوق ملت و با استدلال پرهیز از بازی در میدانی که بازیگردان آن جریان انحصار است ، خود از کاندیداتوری کناره گیری کرد .
14 بهمن و زلزله ی 8 ريشتري در اردوگاه اصولگرايان
داستان رد صلاحيتها در هيأت نظارت استان، زلزلهي ويگرانري بود در اردوگاه اصولگرايان چرا كه افكار عمومي را در بهت و حيرت و شك و ترديد فرو برده بود و شائبه اختلاف نظر شديد و عدول از معيارهاي قانوني را قوت بخشيده بود.
در اين برهه از بررسی صلاحیت ها بنا به تخبار تایید نشده مصطفي فرجي، يعقوب نجفيان، جهانبخش حبي و محمد ميرزايي كه مورد وثوق و اعتماد هيأت اجرايي شهرستان قرار گرفته بودند با انبوه اتهامات غير سياسي (مانند مدرك تحصيلي نامعتبر و تخلفات . . .) سلب صلاحيت گرديدنداما در عوض محسن راثي يكي از كانديداهاي اصلاح طلبان كه به دلايل سياسي رد صلاحيت شده بود ديگر بار تأييد شد اما هنوز نامي از سليمي درمیان نبود.
اما گروه دیگری نيز بود كه اميد به پشت سرگذاشتن اين هفت خان برای ایشان چيزي نزديك به صفر بود. يونس حاجيزاده، محمود بابااوغلي، محمد حسن داودي، رضا اعتماديان و حميد مرادي كه منتسب به طيف ملي مذهبي و مشاركتيِ اصلاح طلبان بودند ، در اين معركه سرشان بي كلاه ماند و در مراحل بعدی بررسي مجدد صلاحيتها هم نامي از آنها در بين تأييد صلاحيت شدگان ديده نشد.و بنا به اظهارات ایشان اصلا وقعی به اعتراضات قانونی آن ها نهاده نشد .
14 بهمن تا 14 اسفند تأييد صلاحيتهاي تزريقي و تدريجي
اين مرحله از انتخابات واپسين پرده از سناريوي رد و تأييد صلاحيتها و صدالبته حساسترين و جذابترين آن بود. اين جا جایی بود كه كانديداها هرچه در توان داشتند و نداشتند در گود ريختند وبرخی بجاي تأكيد بر قانون و قانون مداري ، با توسل و تمسک به شخصيتها و گروهها ی ذي نفوذ و صاحب فشار و با سپردن تعهدها و تضمينها . . . نامشان تدريجاً و در 3 مرحله بر پيكر نحيف نظام انتخاباتي تزريق شد.
در اين اثنا نام محسن راثي که آماج انتقاداتی ازقبیل غیبت طولانی مدت از منطقه و تحصیل سرمایه های آنچنانی مواجه بود ، با رد صلاحيت مجدد در صدر اخبار قرار گرفت تا تاكتيك خلع سلاح تبليغاتي و تشويش و تضعيف روحي و رواني در مورد وی به اوج خود برسد.ومانع از آن گردد تا وی در یک فضای سالم و برابر و عاری از بحران سازی های کاذب ،پیگیر فعالیت های انتخاباتی خود گردد.
اما اين حوزه انتخاباتي از معدود حوزههايي بود كه با تأييد صلاحيت دوباره محسن راثي و ظفر محمدي موجب گرديد اصلاح طلبان همانگونه كه در بيانیه ی ستاد ائتلاف اصلاح طلبان در خصوص نحوه شركت در انتخابات اشاره شده بود، به صورت محدود در انتخابات حاضر شوند.
به قرار اطلاع 13 اسفند روزي بود كه ميبايست اسامي كانديداهاي نهايي ، قانوناً اعلام ميگرديد اما ظاهرا اصرار هيأت نظارت استان مبني بر رد صلاحيت جهانبخش حبي و امتناع مجریان از اعلام اسامي در وقت مقرر باعث گرديد تا اعلام اسامي به روز 14 اسفند موكول گردد كه با پا در مياني باهنر و حداد نفرات نهايي در واپسين ثانيهها و در وقت اضافه تكميل و اعلام گردید.که اعلام آن خارج از وقت و موعد قانونی جای سؤال جدی دارد . و بدين سان بود كه محسن راثي با دوبار رد و تأييد صلاحيت و جهانبخش حبي با تأييد صلاحيت در وقت اضافه حائز ركوردي در نوع خود شدند.
سونامي مياندوآب را غافلگير كرد
سه شنبه 14اسفند ، ساعت 22:10 (50/1 قيقه مانده به آغاز رسمي تبليغات)، بلوار انقلاب مياندوآب زمان و مكان رسمي آغاز ماراتن نفس گير تبليغات انتخاباتي در حوزه انتخابيه مياندوآب، تكاب و شاهيندژ بود. تلاقي دو اصولگرا زماني بود كه كرمعلي مرادي و اسلام نوريزاده ميكروفن در دست و فرياد در گلو و محمد ميرزايي بانداژ بر سر و عمامه در دست به استقبال جهانبخش حبي سرمست ازباده ی قدرت و مشعوف از مشاهده حلقه حاميانش (وی در حال بالا بردن دو دست به سبک ستاره های ورزشی بود ) كه از تالار نيكا بسوي ستاد مركزي خود به راه افتاده بودند، رفتند. اما شور و شعف وي ديري نپاييد و با بلندتر شدن فريادهايي كه از بلندگوهاي ستاد ميرزايي توجه همگان حتي طرفداران ديگر ستادها را به خود جلب كرده بود، ناتمام ماند زيرا حبي كه در صدد بود ميدان را به نفع رقيب خالي نگذارد بر پشت وانتي كه بختيار نوايي، نَوا گردان آن بود، جهيد و رودررو و چشم در چشم دوستان سابق خود در ستاد ميرزايي نداي «سلام بر دوستي و صداقت» سر داد كه با پاسخهاي «هيهات من الذله» ياران سابقش مواجه گرديد و اين درست زماني بود كه امواج سونامي وي را غافلگير كرد و بناچار و به توصيه يارانش از پشت وانت به داخل ستاد همراهي شد و اينگونه بود كه بازندهي اولين رويارويي جدي اين دو اصولگرا مشخص شد. اما پيش بيني و پيش گويي محض آن هم در عالم سياست كاريست نا بخردانه.
آن ده روز توفاني
رأي دهندگان دو سه روز اول را سرگرم چرخيدن در ستادهاي مختلف و بررسي اوضاع و احوال كانديداها و هواداران شان بودند و با نزديك شدن به روزهاي مياني و پاياني، ستادها به ياران ثابت و تركيب نهايي خود نزديكتر ميشدند.
برخي ستادها سوت و كور و برخي در جنب و جوش نسبي بسر ميبردند.
اما با چرخي در شهر و شنيدن صحبتهاي کسبه بازار ، مسافران و رانندگان تاكسيها و پچ پچ كارمندان ادارات نام پنج ستاد بيشتر از ديگر ستادها به گوش ميخورد؛ تابع، حبي، ميرزايي، راثي، اقدسي.
بلوار انقلاب جايي بود كه انقلابي در آن بر پا بود و نبض انتخابات در آن ميتپيد و البته عبور و مرور رهگذران و وسایل نقلیه را مختل مينمود و حجم بالاي ترافيك در اين خيابان نارضايتي شهروندان را موجب ميشد. اما در خيابانهاي ديگر شهر شايد به دليل ممنوعيت نصب پوستر و شايد بنا به دلايل ديگر، خبري از فضاي پرشور آنچناني نبود.
شب نامهها بيشتر از روزنامهها در شهر دست به دست ميگشت. يكي كه خود را خواهان آباداني منطقه مينامد و « تكليف را به دوش مردم و خدايشان با سفرههاي تهي در عيدشان» ميگذاردو از اتحاد . . . حبي و اقدسي مينويسد. ديگري با نام جمعي ازاصلاح طلبان و فعالان سياسي حبي را متهم به عوامفريبي و «سوء استفاده از عدم اطلاع تخصصي مخاطبانش» ميكند و او را به داربی نفس گیر و در عین حال پرشور و هيجان (مناظره با راثي) فرا ميخواند. و آن ديگري با نام «موج» راثي را به «قدم زدن در خيابانهاي پر زرق و برق پايتخت و صفا در مكانهاي مقدس و نامقدس» متهم ميكند.
آري اينها چيزي نيست جز محصول عدم رشد رفتارهاي سياسي شهروندان، غيبت و تعطيل احزاب و معيوب بودن سازكارها و شيوههاي تبليغاتي.
اخلاق انتخاباتي و انتخابات اخلاقي
پستی لازمه ی خود پرستی است و بیخودی نتیجه ی مستی .
به جرأت ميتوان گفت «اخلاق انتخاباتي» غايب بزرگ اين دوره از انتخابات بود. پردهدريها، هتاكيها و بعضاً فحاشيها فضايي ملتهب و متشنج را بر شهر حاكم ساخته بود. شايعه پراكنيها و تخريب چهرهها و ترور شخصيتها (متهم كردن به باده گساري و خبر از تست مرفين برخي از شوراي شهريها، شام های آنچنانی ، بذل و بخشش خوار بار و سهمیه ی قندو شکر و روغن و شتر مرغ و لباس ورزشی به تیم فوتبال دهات و حتی گذاشتن تراول در دست ماموستا ها و ....)در اين دوره «انتخاباتي به مراتب كمتر اخلاقي» در اذهان مردم به يادگار گذاشت. كه بايد تدابيري جدي و كارساز براي جلوگيري از تكرار چنين اعمال ناپسندي، از سوي متوليان امور انديشيده شود اگر چه بايد اذعان نمود كه اين فضا نمایانگر و بازتاب بخشي از فرهنگ عامه مردم است كه در چنين مقاطعي بروز مينمايد.
سایه ی سنگین اختلاف ها بر ائتلاف ها
تجربيات دورههاي گذشته ناپايداري و بي اعتمادي در «ائتلاف»ها را بر همگان عيان ساحته بود از اين رو «ائتلاف»ها جاي خود را به «اختلاف»ها داده بود و هيچ يك از كانديداها چه اصلاح طلب و چه اصول گرا عزمي جدي در پيوند زدن سرنوشت خود با ديگري و مايه گذاشتن از براي ديگري؛ از خود نشان ندادند.
بیم آن است که کی دانسته شود که من کیم ؟
سليمي كه از وزن و وجاهت نسبتاّ قابل قبولي در بين اصلاح طلبان و رأي دهندگان برخوردار بود،ازراهيابي به كوران رقابتها بازمانده بود و در سخنرانيها و محافل «اين مرد عوضي» را مسبب آن ميدانست اما تعلل در تصميم گيري و تزلزل در اراده ، مانع از آن گشت كه حتي از «بغض معاويه» موضعي شفاف و قاطع و گامي عملي و جدي به نفع ديگر كانديداي اصلاح طلبان بردارد.بطور یکه جلسه ای به درازای یک نصف شب تمام با حضور زعمای آن چهار ستاد ( اقدسی ،میرزایی،راثی و محمدی )هم در اقناع او با ناکامی همراه گشت ئ البته بدعتی مضحک ! (حمایت از 4 نفر در حوزه ای که 2 نفر باید انتخاب شود )
اوضاع در جبهه اصول گرايان به مراتب شديدتر از اينها بود چرا كه هيچ كدام از اصولگرايان گرايشي به اصول از خود نشان ندادند تا به نفع ديگري انصراف دهند و يا ائتلافي را شكل دهند.و چه بسا "اصولگرایی " جای خود را حقیقتا به "وصولگرایی "داده بود و اين همان مصداق مثل معروف است كه ميگويد :" سياست پدر و مادر ندارد" و دوست و برادر و اصول گرا و اصلاح طلب نميشناسد.
پيروزي دمكراسي تودهاي
"اگر در فتنه ی آخرالزمانیم سزای آنیم که در عصیانیم ،هشیار باش که عقبه بس باریک است و کم خسب که گور بس تنگ و تاریک است ."
جامعه شناسان قرن 20 را قرن «توده گرايي» خواندهاند. قرني كه حتي نخبگان آن نيز «توده زده» و «توده گرا» بودند. تودهها ميانهي خوبي با عقل و خرد ندارند و موتور محركهي آنها احساس است و عاطفه. منافع خُرد و حقير امروز را بر منافع كلان و حياتي فردا ترجيح ميدهند. اسير زندگي در حالاند و آينده را باور ندارند. تابع هيجاناند و گاه حتي بر ضد منافع خود بسيج ميشوند و باید گفت ، هميشه پوپوليستها مانع اصلي استقرار دمكراسي حقيقياند. 24 اسفند روز پيروزي دمكراسي تودهاي (پوپوليستي) بر دمكراسي مشاركتي بود آن هم با قاکتور 11 میلیونی نه 1 میلیاردی !! .از دمكراسي تودهاي انتظاري جز اين نميتوان داشت.
تكابي ها از چه برافروختند ؟!
از قرائن پيدا بود كه مياندوآب بر آن بود با همراهي شاهيندژ از" ثقالت "خود بهره برده و جامه ی "وكا لت" را خود بر تن جفت «وکلا»یش بدوزد اما تكاب سخت بر آشفت و يك تنه، نه صادق پلنگيِ مورد سوء قصد قرار گرفته بلكه «نعيميفرِ» اصلاح طلب را تا پلكان چهارم به پيش راند. تا به نوعی خاطره ی «برزگر» در دوره پنجم پيش چشم ناظران تداعي گردد.
آرامش بعد از توفان
آرامش نسبي پس از التهاب و تب و تاب انتخاباتي در تعطيلات نوروزي بر شهر حاكم شد. مفتشان شوراي نگهبان در پايان تور نوروزي شان در شهرمان با چمدانهاي خالي از اسناد تخلفات و تقلبات ادعايي برخي كانديداها راهي پايتخت شدند تا كدخدايي (سخنگوي شوراي نگهبان) مؤيد صحت و سلامت صندوقهاي رأي و پايان دفتر نخست انتخابات در اين حوزه باشد اما حكايت همچنان باقي بود . . .
مستخدمين معزول
بخشی ازمستخدمين دولت در ادارات مختلف با اينكه آدينه روز، مستثني از خدمتاند اما زحمت را به جان خريدند و بيشترين مشاركت را دربرگزاري انتخابات نمودند كه بر سه قسماند :
قسم اول: برخي از سر"تكليف" و به قصد "قربت" از تدبير امور خانه و تفريح اهل بيت و حتي از حج فقرا (نماز جمعه) نيز گذشتند و به ياري والی شهر برخاستند.( قسمت سفید و نا نوشته را خود تان بخوانید )
قسم دوم: برخي باسوداي "مأموريت" و به قصد " اُجرت" كمر همت را بسته و صندوق و استامپ و رايانه به دست راهي شعبات اخذ رأي شدند.
اما قسم سوم: غيرخوديهايي بود ندكه مصلحت و منفعت مجريان بر معاونت و معاضدت ايشان در مردميترين امو رنیز نبود چرا كه ديريست ايشان از دايره مردم نيز بركنار و معزول گشتهاند و هر چند آنها در استخدام دولتاند اما گویی در دايره ملت نيستند.
شبي بي نهايت تاريك و نحس
شبهاي بدون مهتاب و تاريكي مطلق ، هراس خوف انگيزی در دل انسان پديد ميآورد اما زماني است مناسب براي بده بستانها و معاملات سرّي و پشت پردهي معاملیون و البته سياسيون تازه كار و كهنه كار.
تعطيلات نوروزيست و چند روزي مانده به نحسي 13 بدر.اما گویی نحسی ِ دیگری در راه بود . دقایقی به نيمههاي شب مانده گوشي اقدسي كه در محفلي در شاهيندژ سرگرم از خود گفتن است، زنگ ميخورد. گويي موضوع فوق العاده مهمي است كه وي از ميزبانانش جدا شده و چنين شتابان با يارانش به راه می افتد.
محل ملاقات خانهايست در شمال شهر. متعلق به . . .
نتيجهي اين ملاقات 45 دقيقهاي، بعد از ظهرِ چهارشنبهي قبل از انتخابات (مرحله2) در ميدان مركزي شهر بر همگان عيان گشت.
جايي كه حبي و اقدسي پنجه در پنجه هم اداي وحدت را درآوردند و شعار «ديروز رقابت، امروز رفاقت، فردا خدمت» سردادند." نیازمند را رد نیست ودر پس نیاز مکر نیست"
شورای سیاستگذاریِ اقدسي جهت تمهید سیاستی نو شُور آغاز کرد اما اختلاف بر سر «طرح آشتي» بود و اين كه آيا حمايت حبي چاره ساز است يا چهره سوز؟ كه بيانيه انشعاب و خروج جمعي از ستاديانش ( که به گفته ی برخی از ستاد وی نبود ) ، پايان بخش اين مناقشه بود. استدلال مخالفان «طرح آشتي» بيشتر ناظر بر عدول از عامل مشتركِ وحدت آفرين (تقابل با ...) و متهم شدن به سازشكاري و سست عنصري بود. " خصمان گویند که این سخن نه زیباست خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست " اما ادله ی موافقان داير بر نفوذ حبي در فرمانداري و برگ برندهي آراي طرفداران حبي بود كه قاعدتاً بايد در كيسه اقدسي ريخته ميشدغافل از اینکه بر سرمایه ی دیگران اعتماد نمودن حرفه ی مفلسان است.. و از قضا سركه انگبين صفرا فزود و شد آنچه نبايد ميشد. و ساپورت حبي از اقدسي تير خلاصي بود بر حیات سیاسی وی و باعث شد تا اقدسي در زمين خود بازيِ برده را با باخت خانگی تعويض كرده و زمين گير شود و در پی آن پرسشهاي بسياري بر اذهان پرسشگران نقش بندد.و موءید این نکته باشد که می گوید :دل به خلق مبند که خسته گردی ،دل به خدا بند که رسته گردی .
ميرزايي را بر سخت جاني خود اين گمان نبود
از روز پاياني فاز نخست انتخابات شما تتها ، سرزنش ها و تلفنهاي تهديدآميز به ميرزايي و حاميانش تمامي نداشت. تحرکات رقيب در به راه انداختن موج «تعصب شهری و عشيرهاي» و نگراني از احتمال «مشاركت سطح پايين» شاهيندژ و تكاب عمده دغدغههاي ميرزايي بود كه فشاري مضاعف بر وي بود و نشان از سنگلاخي جاده بهارستان. مال و زر و چیز رایگان باید باخت چون کار به جان رسید جان باید باخت
زمان ،زمان تضرع و تظلم خواهی نبود بل زمانی بود که پای بر سر افلاک می باید نهاد و بدین اعتبار مشاوران و معاونان میرزایی به این نتیجه رسیدند که : كارسازترين استراتژي، تداوم موج سازيهاي دور اول و مناسبترين تاكتيك در مرحله كنوني ساختن پلي بود كه از ستاد ميرزايي شروع و به ستاد تك تك كانديداهاي بازمانده ی دور اول ختم ميشد فكري كه شايد به ذهن دكتراي روانشناسي ! هم نرسيد.
ودر نهایت « همت» و حمايت پيدا و پنهان و «بي پروای» فعالان برخي ستادها و اغلب اصلاح طلبان كه به ياري ميرزايي «شتابيدند» همچون اكسيري بود كه «چارهساز» شد. ولی دست هايي در كار است تا اين حوزه تا انتخابات ميان دوره ای ، فقط يك نماينده داشته باشد اما زهی خیال باطل !
خبر از عالم دل عالم دل داند و بس حال دل نیست بیانی که به تقریر آید
آنچه در پي ميآيد گزارشي است مجمل از پروندهاي مفصل. اين گزارش افشرهاي است از رخدادهاي اساسي و مؤثر در سمت و سو و نتيجهي جريان انتخابات ، كه مجاز از واگويي آنيم.
غالب اين گزارش بر اساس ديدهها و برخي بر پايهي شنيدههاي قابل وثوق تنظيم و تحرير گشته و برآنست تا چشم اندازي از كليت وقايع درذهن مخاطبي كه خود تا حدودي در جريان امور بوده، تداعي كند و شايد به همين علت براي خوانندگانِ خالي از ذهن ، محل ابهام و ايراد بسيار باشد.
ما بخش ناچيزي از آن چه را كه در این فضای مطبوعاتی ميتوانست گفته آيد به تعریض نوشتيم تا چه در نظر آيد و چه مقبول افتد.
چاپلوسان بي تحزب
انتخابات مجلس هشتم درحوزه مياندوآب با پروژه « اجماع تقابل باجریان تفرعن حاکم بر منطقه» كليد خورد و با حذف دو كانديداي اصلاح طلب يكي به دست دولت (سلیمی) و ديگري توسط ملت(راثی) تداوم يافت و با راهيابي دو اصولگراي ظاهرا متخاصم پرونده ی آن مختومه گرديد.
ژان تاورنيه سياح فرانسوي، نزديك به 400 سال پيش ضمن تجليل و تمجيد از ميهمان نوازي و تاريخ و تمدن كهن ايرانيان ، در توصيف خُلق و خوي ايراني جماعت چنین نوشته است :« ايرانيان، رياكاران و چاپلوسان بزرگي هستند. »و چه بسا یکی از مصادیق آن تعارفات معمولي و روزمره كه به رسم ادب نثار هم ميكنيم، باشد که گاه از حد متعارف گذشته و رنگ و بوي تملق، چاپلوسي و رياكاري به خود ميگيرد وعرصه های اجتماعی ، سیاسی و فرهنگی جامعه را مفلوج اين عارضهي غير اخلاقي و غيرارزشی ميسازد.
در ممالک توسعه یافته رفتارهاي سازمان يافته سياسي شهروندان بر اساس خرد جمعي و در قالب نظام های حزبي طراحي و اعمال ميشود و آبشخور اين رفتارها، فرهنگ عامه مردم آن جوامع است كه ساختارهاي اجتماعي و سیاسی را شكل ميدهد.
اما در اغلب جوامع شرقی فقدان فرهنگ تحزب و عدم رشد يافتگي رفتارهاي سياسي ، از عمده دلايل آشفتگي ، پريشاني و نابسامانی در نظام های سياسي آن هاست كه نمونه مملوس آن در بزنگاهای تعیین سرنوشت جامعه همچون انتخابات ،رفراندم و جابجابب در قدرت به هر دلیل نمود مييابد.
اولاد بي شعور و حكايت تكراري صلاحيت باختگان
جاي آن است كه خون موج زند در دل لعل
زين تغابن كه خزف ميشكند بازارش
فضاي كشور در آستانه ی بررسي و اعلام صلاحيتها، ملتهب و متشنج بود و با اعلام اسامي تائيد صلاحيت شده ها ، آشكار شد كه حكايت تکراری رد صلاحيت ها تمامي ندارد. و پاشنه بر همان چهار چوب تضییع حقوق ملت می چرخد. چرا که سبب ندیدن نادانی است اما با سبب ماندن ،شرک است .
رويكرد جديد شوراي نگهبان كه اصل بر برائت را ناكافي و معيوب تلقي ميكرد و اصل را بر احراز صلاحيت افراد ميدانست، باعث گرديد تا اصلاح طلبان مانند دورههاي گذشته سنگينی و هراس رد صلاحيتها را همچون شمشير داموکلس بر بالاي سر خود احساس كنند و لب به شکایت گشوده و بگویند : "خداوندا این سوز ما امروز درد آمیز است ، نه طاقت سر بردن ، نه جای گریز است ."
آنچه ناخداي كشتي نهم سرلوحه شعارهاي خود قرار داده بود، عدالت گستري و مهرورزي بود که پایبندی به آن نه در شعار بلكه در عمل ، می تواند معيار و ميزان صداقت مجريان می باشد.اما این کار را مردی بباید با دلی پر درد . ای دریغا که نه جهان مرد ماند و نه در دل درد .
احمدينژاد در پاسخ اعتراضات و انتقادات رد صلاحيت شده ها گفت : « افرادي كه خود ميدانستند رد صلاحيت ميشوند چرا ثبت نام كردهاند!؟» و نشان داد كه عدالت و مهرورزي گوهريست بس دور و دست نايافتني.
آيت ا... مكارم شيرازي نیز ضمن انتقاد از رد صلاحيت شده ها گفت : « در بعضي موارد جانب انصاف رعايت نشده و حتي بعضي نمايندگان ولي فقيه هم احراز نشدهاند.»
علي اشراقي، نوه امام (ره) كه خود جزو كاروان در گل مانده ی رد صلاحيت شدگان بود گفت : «من به استناد بند يا ماده قانوني خاصي رد صلاحيت نشدهام بلكه جرم من اينست كه مسؤولين، نوه ی بنيانگذار جمهوري اسلامي را نميشناسند.»
اما مهدي خزعلي، فرزند آيت ا... خزعلي و برادر شهيد و رزمنده جبهههاي خون و آتش كه هیمنه ی رد صلاحيت بر جان او نيز آتش انداخته بود در نامهاي سرگشاده خطاب به ملت گفت: « نگذاريد متظاهرين دين فروش، مدعيان كرامت كه اين روزها بازارشان داغ است، خود خاندان خود را به انقلاب بچسبانند و آنچنان انقلابي و دينمدار جلوه كنند كه حتي زاهدان، عابدان و مجاهدان در نظر مردم رنگ ببازد.»
حجه الاسلام حسني امام جمعه اروميه نیز از اين همه جفا و نيرنگ بر خلق خدا بر افروخت و گفت : «چرا بايد دوسوم كانديداهاي آذربايجانغربي رد صلاحيت شوند؟» وي در جاي ديگر افزود : «از هيأتهاي اجرايي و نظارت استان گلايهمندم. اين آقايان نبايد با شخصيتهاي مردم بازي ميكردند چون هر كس براي خود شخصيت دارد. با اين اوضاع نيز به مردم ميگويند كه بيائيد رأي بدهيد. اين آقايان دوسوم كانديداها را به قرض پدرانشان دادهاند زيرا از 79 نفر 24 نفر باقي مانده است. امام خميني (ره) انقلاب را آورد اما ما نتوانستيم اين انقلاب را نگه داريم و اولاد بي شعور شديم.»
اول بهمن ماه و رد صلاحیت های فله ای
در اولين مرحله از بررسي صلاحيت كانديداها در هيأتهاي اجرایي شهرستان، چنانچه از نحوه چينش و آرايش اعضاء آن برميآمد نوك پيكان حملات متوجه اصلاح طلبان بود بطوريكه از 40 كانديداي ثبت نامي در این حوزه21 نفر (5/52 %) بعضا به استناد بندهاي 1 و 3 مادهي 28 در پشت خاكريز اين هيأت خلع سلاح شدند. در دیگر حوزه ها ، چهره های سر شناسی همچون اعلمی در تبریز ، خرم در تهران ، مزروعی در اصفهان و ... نیز از جمله ی این افراد بودند که با لا ینحل ماندن این مسئله بر خی مانند عارف ( معاون اول خاتمی ) و... برای اظهار همبستگی با رد صلاحیت شده ها و به عنوان اعتراض به نادیده گرفتن حقوق ملت و با استدلال پرهیز از بازی در میدانی که بازیگردان آن جریان انحصار است ، خود از کاندیداتوری کناره گیری کرد .
14 بهمن و زلزله ی 8 ريشتري در اردوگاه اصولگرايان
داستان رد صلاحيتها در هيأت نظارت استان، زلزلهي ويگرانري بود در اردوگاه اصولگرايان چرا كه افكار عمومي را در بهت و حيرت و شك و ترديد فرو برده بود و شائبه اختلاف نظر شديد و عدول از معيارهاي قانوني را قوت بخشيده بود.
در اين برهه از بررسی صلاحیت ها بنا به تخبار تایید نشده مصطفي فرجي، يعقوب نجفيان، جهانبخش حبي و محمد ميرزايي كه مورد وثوق و اعتماد هيأت اجرايي شهرستان قرار گرفته بودند با انبوه اتهامات غير سياسي (مانند مدرك تحصيلي نامعتبر و تخلفات . . .) سلب صلاحيت گرديدنداما در عوض محسن راثي يكي از كانديداهاي اصلاح طلبان كه به دلايل سياسي رد صلاحيت شده بود ديگر بار تأييد شد اما هنوز نامي از سليمي درمیان نبود.
اما گروه دیگری نيز بود كه اميد به پشت سرگذاشتن اين هفت خان برای ایشان چيزي نزديك به صفر بود. يونس حاجيزاده، محمود بابااوغلي، محمد حسن داودي، رضا اعتماديان و حميد مرادي كه منتسب به طيف ملي مذهبي و مشاركتيِ اصلاح طلبان بودند ، در اين معركه سرشان بي كلاه ماند و در مراحل بعدی بررسي مجدد صلاحيتها هم نامي از آنها در بين تأييد صلاحيت شدگان ديده نشد.و بنا به اظهارات ایشان اصلا وقعی به اعتراضات قانونی آن ها نهاده نشد .
14 بهمن تا 14 اسفند تأييد صلاحيتهاي تزريقي و تدريجي
اين مرحله از انتخابات واپسين پرده از سناريوي رد و تأييد صلاحيتها و صدالبته حساسترين و جذابترين آن بود. اين جا جایی بود كه كانديداها هرچه در توان داشتند و نداشتند در گود ريختند وبرخی بجاي تأكيد بر قانون و قانون مداري ، با توسل و تمسک به شخصيتها و گروهها ی ذي نفوذ و صاحب فشار و با سپردن تعهدها و تضمينها . . . نامشان تدريجاً و در 3 مرحله بر پيكر نحيف نظام انتخاباتي تزريق شد.
در اين اثنا نام محسن راثي که آماج انتقاداتی ازقبیل غیبت طولانی مدت از منطقه و تحصیل سرمایه های آنچنانی مواجه بود ، با رد صلاحيت مجدد در صدر اخبار قرار گرفت تا تاكتيك خلع سلاح تبليغاتي و تشويش و تضعيف روحي و رواني در مورد وی به اوج خود برسد.ومانع از آن گردد تا وی در یک فضای سالم و برابر و عاری از بحران سازی های کاذب ،پیگیر فعالیت های انتخاباتی خود گردد.
اما اين حوزه انتخاباتي از معدود حوزههايي بود كه با تأييد صلاحيت دوباره محسن راثي و ظفر محمدي موجب گرديد اصلاح طلبان همانگونه كه در بيانیه ی ستاد ائتلاف اصلاح طلبان در خصوص نحوه شركت در انتخابات اشاره شده بود، به صورت محدود در انتخابات حاضر شوند.
به قرار اطلاع 13 اسفند روزي بود كه ميبايست اسامي كانديداهاي نهايي ، قانوناً اعلام ميگرديد اما ظاهرا اصرار هيأت نظارت استان مبني بر رد صلاحيت جهانبخش حبي و امتناع مجریان از اعلام اسامي در وقت مقرر باعث گرديد تا اعلام اسامي به روز 14 اسفند موكول گردد كه با پا در مياني باهنر و حداد نفرات نهايي در واپسين ثانيهها و در وقت اضافه تكميل و اعلام گردید.که اعلام آن خارج از وقت و موعد قانونی جای سؤال جدی دارد . و بدين سان بود كه محسن راثي با دوبار رد و تأييد صلاحيت و جهانبخش حبي با تأييد صلاحيت در وقت اضافه حائز ركوردي در نوع خود شدند.
سونامي مياندوآب را غافلگير كرد
سه شنبه 14اسفند ، ساعت 22:10 (50/1 قيقه مانده به آغاز رسمي تبليغات)، بلوار انقلاب مياندوآب زمان و مكان رسمي آغاز ماراتن نفس گير تبليغات انتخاباتي در حوزه انتخابيه مياندوآب، تكاب و شاهيندژ بود. تلاقي دو اصولگرا زماني بود كه كرمعلي مرادي و اسلام نوريزاده ميكروفن در دست و فرياد در گلو و محمد ميرزايي بانداژ بر سر و عمامه در دست به استقبال جهانبخش حبي سرمست ازباده ی قدرت و مشعوف از مشاهده حلقه حاميانش (وی در حال بالا بردن دو دست به سبک ستاره های ورزشی بود ) كه از تالار نيكا بسوي ستاد مركزي خود به راه افتاده بودند، رفتند. اما شور و شعف وي ديري نپاييد و با بلندتر شدن فريادهايي كه از بلندگوهاي ستاد ميرزايي توجه همگان حتي طرفداران ديگر ستادها را به خود جلب كرده بود، ناتمام ماند زيرا حبي كه در صدد بود ميدان را به نفع رقيب خالي نگذارد بر پشت وانتي كه بختيار نوايي، نَوا گردان آن بود، جهيد و رودررو و چشم در چشم دوستان سابق خود در ستاد ميرزايي نداي «سلام بر دوستي و صداقت» سر داد كه با پاسخهاي «هيهات من الذله» ياران سابقش مواجه گرديد و اين درست زماني بود كه امواج سونامي وي را غافلگير كرد و بناچار و به توصيه يارانش از پشت وانت به داخل ستاد همراهي شد و اينگونه بود كه بازندهي اولين رويارويي جدي اين دو اصولگرا مشخص شد. اما پيش بيني و پيش گويي محض آن هم در عالم سياست كاريست نا بخردانه.
آن ده روز توفاني
رأي دهندگان دو سه روز اول را سرگرم چرخيدن در ستادهاي مختلف و بررسي اوضاع و احوال كانديداها و هواداران شان بودند و با نزديك شدن به روزهاي مياني و پاياني، ستادها به ياران ثابت و تركيب نهايي خود نزديكتر ميشدند.
برخي ستادها سوت و كور و برخي در جنب و جوش نسبي بسر ميبردند.
اما با چرخي در شهر و شنيدن صحبتهاي کسبه بازار ، مسافران و رانندگان تاكسيها و پچ پچ كارمندان ادارات نام پنج ستاد بيشتر از ديگر ستادها به گوش ميخورد؛ تابع، حبي، ميرزايي، راثي، اقدسي.
بلوار انقلاب جايي بود كه انقلابي در آن بر پا بود و نبض انتخابات در آن ميتپيد و البته عبور و مرور رهگذران و وسایل نقلیه را مختل مينمود و حجم بالاي ترافيك در اين خيابان نارضايتي شهروندان را موجب ميشد. اما در خيابانهاي ديگر شهر شايد به دليل ممنوعيت نصب پوستر و شايد بنا به دلايل ديگر، خبري از فضاي پرشور آنچناني نبود.
شب نامهها بيشتر از روزنامهها در شهر دست به دست ميگشت. يكي كه خود را خواهان آباداني منطقه مينامد و « تكليف را به دوش مردم و خدايشان با سفرههاي تهي در عيدشان» ميگذاردو از اتحاد . . . حبي و اقدسي مينويسد. ديگري با نام جمعي ازاصلاح طلبان و فعالان سياسي حبي را متهم به عوامفريبي و «سوء استفاده از عدم اطلاع تخصصي مخاطبانش» ميكند و او را به داربی نفس گیر و در عین حال پرشور و هيجان (مناظره با راثي) فرا ميخواند. و آن ديگري با نام «موج» راثي را به «قدم زدن در خيابانهاي پر زرق و برق پايتخت و صفا در مكانهاي مقدس و نامقدس» متهم ميكند.
آري اينها چيزي نيست جز محصول عدم رشد رفتارهاي سياسي شهروندان، غيبت و تعطيل احزاب و معيوب بودن سازكارها و شيوههاي تبليغاتي.
اخلاق انتخاباتي و انتخابات اخلاقي
پستی لازمه ی خود پرستی است و بیخودی نتیجه ی مستی .
به جرأت ميتوان گفت «اخلاق انتخاباتي» غايب بزرگ اين دوره از انتخابات بود. پردهدريها، هتاكيها و بعضاً فحاشيها فضايي ملتهب و متشنج را بر شهر حاكم ساخته بود. شايعه پراكنيها و تخريب چهرهها و ترور شخصيتها (متهم كردن به باده گساري و خبر از تست مرفين برخي از شوراي شهريها، شام های آنچنانی ، بذل و بخشش خوار بار و سهمیه ی قندو شکر و روغن و شتر مرغ و لباس ورزشی به تیم فوتبال دهات و حتی گذاشتن تراول در دست ماموستا ها و ....)در اين دوره «انتخاباتي به مراتب كمتر اخلاقي» در اذهان مردم به يادگار گذاشت. كه بايد تدابيري جدي و كارساز براي جلوگيري از تكرار چنين اعمال ناپسندي، از سوي متوليان امور انديشيده شود اگر چه بايد اذعان نمود كه اين فضا نمایانگر و بازتاب بخشي از فرهنگ عامه مردم است كه در چنين مقاطعي بروز مينمايد.
سایه ی سنگین اختلاف ها بر ائتلاف ها
تجربيات دورههاي گذشته ناپايداري و بي اعتمادي در «ائتلاف»ها را بر همگان عيان ساحته بود از اين رو «ائتلاف»ها جاي خود را به «اختلاف»ها داده بود و هيچ يك از كانديداها چه اصلاح طلب و چه اصول گرا عزمي جدي در پيوند زدن سرنوشت خود با ديگري و مايه گذاشتن از براي ديگري؛ از خود نشان ندادند.
بیم آن است که کی دانسته شود که من کیم ؟
سليمي كه از وزن و وجاهت نسبتاّ قابل قبولي در بين اصلاح طلبان و رأي دهندگان برخوردار بود،ازراهيابي به كوران رقابتها بازمانده بود و در سخنرانيها و محافل «اين مرد عوضي» را مسبب آن ميدانست اما تعلل در تصميم گيري و تزلزل در اراده ، مانع از آن گشت كه حتي از «بغض معاويه» موضعي شفاف و قاطع و گامي عملي و جدي به نفع ديگر كانديداي اصلاح طلبان بردارد.بطور یکه جلسه ای به درازای یک نصف شب تمام با حضور زعمای آن چهار ستاد ( اقدسی ،میرزایی،راثی و محمدی )هم در اقناع او با ناکامی همراه گشت ئ البته بدعتی مضحک ! (حمایت از 4 نفر در حوزه ای که 2 نفر باید انتخاب شود )
اوضاع در جبهه اصول گرايان به مراتب شديدتر از اينها بود چرا كه هيچ كدام از اصولگرايان گرايشي به اصول از خود نشان ندادند تا به نفع ديگري انصراف دهند و يا ائتلافي را شكل دهند.و چه بسا "اصولگرایی " جای خود را حقیقتا به "وصولگرایی "داده بود و اين همان مصداق مثل معروف است كه ميگويد :" سياست پدر و مادر ندارد" و دوست و برادر و اصول گرا و اصلاح طلب نميشناسد.
پيروزي دمكراسي تودهاي
"اگر در فتنه ی آخرالزمانیم سزای آنیم که در عصیانیم ،هشیار باش که عقبه بس باریک است و کم خسب که گور بس تنگ و تاریک است ."
جامعه شناسان قرن 20 را قرن «توده گرايي» خواندهاند. قرني كه حتي نخبگان آن نيز «توده زده» و «توده گرا» بودند. تودهها ميانهي خوبي با عقل و خرد ندارند و موتور محركهي آنها احساس است و عاطفه. منافع خُرد و حقير امروز را بر منافع كلان و حياتي فردا ترجيح ميدهند. اسير زندگي در حالاند و آينده را باور ندارند. تابع هيجاناند و گاه حتي بر ضد منافع خود بسيج ميشوند و باید گفت ، هميشه پوپوليستها مانع اصلي استقرار دمكراسي حقيقياند. 24 اسفند روز پيروزي دمكراسي تودهاي (پوپوليستي) بر دمكراسي مشاركتي بود آن هم با قاکتور 11 میلیونی نه 1 میلیاردی !! .از دمكراسي تودهاي انتظاري جز اين نميتوان داشت.
تكابي ها از چه برافروختند ؟!
از قرائن پيدا بود كه مياندوآب بر آن بود با همراهي شاهيندژ از" ثقالت "خود بهره برده و جامه ی "وكا لت" را خود بر تن جفت «وکلا»یش بدوزد اما تكاب سخت بر آشفت و يك تنه، نه صادق پلنگيِ مورد سوء قصد قرار گرفته بلكه «نعيميفرِ» اصلاح طلب را تا پلكان چهارم به پيش راند. تا به نوعی خاطره ی «برزگر» در دوره پنجم پيش چشم ناظران تداعي گردد.
آرامش بعد از توفان
آرامش نسبي پس از التهاب و تب و تاب انتخاباتي در تعطيلات نوروزي بر شهر حاكم شد. مفتشان شوراي نگهبان در پايان تور نوروزي شان در شهرمان با چمدانهاي خالي از اسناد تخلفات و تقلبات ادعايي برخي كانديداها راهي پايتخت شدند تا كدخدايي (سخنگوي شوراي نگهبان) مؤيد صحت و سلامت صندوقهاي رأي و پايان دفتر نخست انتخابات در اين حوزه باشد اما حكايت همچنان باقي بود . . .
مستخدمين معزول
بخشی ازمستخدمين دولت در ادارات مختلف با اينكه آدينه روز، مستثني از خدمتاند اما زحمت را به جان خريدند و بيشترين مشاركت را دربرگزاري انتخابات نمودند كه بر سه قسماند :
قسم اول: برخي از سر"تكليف" و به قصد "قربت" از تدبير امور خانه و تفريح اهل بيت و حتي از حج فقرا (نماز جمعه) نيز گذشتند و به ياري والی شهر برخاستند.( قسمت سفید و نا نوشته را خود تان بخوانید )
قسم دوم: برخي باسوداي "مأموريت" و به قصد " اُجرت" كمر همت را بسته و صندوق و استامپ و رايانه به دست راهي شعبات اخذ رأي شدند.
اما قسم سوم: غيرخوديهايي بود ندكه مصلحت و منفعت مجريان بر معاونت و معاضدت ايشان در مردميترين امو رنیز نبود چرا كه ديريست ايشان از دايره مردم نيز بركنار و معزول گشتهاند و هر چند آنها در استخدام دولتاند اما گویی در دايره ملت نيستند.
شبي بي نهايت تاريك و نحس
شبهاي بدون مهتاب و تاريكي مطلق ، هراس خوف انگيزی در دل انسان پديد ميآورد اما زماني است مناسب براي بده بستانها و معاملات سرّي و پشت پردهي معاملیون و البته سياسيون تازه كار و كهنه كار.
تعطيلات نوروزيست و چند روزي مانده به نحسي 13 بدر.اما گویی نحسی ِ دیگری در راه بود . دقایقی به نيمههاي شب مانده گوشي اقدسي كه در محفلي در شاهيندژ سرگرم از خود گفتن است، زنگ ميخورد. گويي موضوع فوق العاده مهمي است كه وي از ميزبانانش جدا شده و چنين شتابان با يارانش به راه می افتد.
محل ملاقات خانهايست در شمال شهر. متعلق به . . .
نتيجهي اين ملاقات 45 دقيقهاي، بعد از ظهرِ چهارشنبهي قبل از انتخابات (مرحله2) در ميدان مركزي شهر بر همگان عيان گشت.
جايي كه حبي و اقدسي پنجه در پنجه هم اداي وحدت را درآوردند و شعار «ديروز رقابت، امروز رفاقت، فردا خدمت» سردادند." نیازمند را رد نیست ودر پس نیاز مکر نیست"
شورای سیاستگذاریِ اقدسي جهت تمهید سیاستی نو شُور آغاز کرد اما اختلاف بر سر «طرح آشتي» بود و اين كه آيا حمايت حبي چاره ساز است يا چهره سوز؟ كه بيانيه انشعاب و خروج جمعي از ستاديانش ( که به گفته ی برخی از ستاد وی نبود ) ، پايان بخش اين مناقشه بود. استدلال مخالفان «طرح آشتي» بيشتر ناظر بر عدول از عامل مشتركِ وحدت آفرين (تقابل با ...) و متهم شدن به سازشكاري و سست عنصري بود. " خصمان گویند که این سخن نه زیباست خورشید نه مجرم ار کسی بینا نیست " اما ادله ی موافقان داير بر نفوذ حبي در فرمانداري و برگ برندهي آراي طرفداران حبي بود كه قاعدتاً بايد در كيسه اقدسي ريخته ميشدغافل از اینکه بر سرمایه ی دیگران اعتماد نمودن حرفه ی مفلسان است.. و از قضا سركه انگبين صفرا فزود و شد آنچه نبايد ميشد. و ساپورت حبي از اقدسي تير خلاصي بود بر حیات سیاسی وی و باعث شد تا اقدسي در زمين خود بازيِ برده را با باخت خانگی تعويض كرده و زمين گير شود و در پی آن پرسشهاي بسياري بر اذهان پرسشگران نقش بندد.و موءید این نکته باشد که می گوید :دل به خلق مبند که خسته گردی ،دل به خدا بند که رسته گردی .
ميرزايي را بر سخت جاني خود اين گمان نبود
از روز پاياني فاز نخست انتخابات شما تتها ، سرزنش ها و تلفنهاي تهديدآميز به ميرزايي و حاميانش تمامي نداشت. تحرکات رقيب در به راه انداختن موج «تعصب شهری و عشيرهاي» و نگراني از احتمال «مشاركت سطح پايين» شاهيندژ و تكاب عمده دغدغههاي ميرزايي بود كه فشاري مضاعف بر وي بود و نشان از سنگلاخي جاده بهارستان. مال و زر و چیز رایگان باید باخت چون کار به جان رسید جان باید باخت
زمان ،زمان تضرع و تظلم خواهی نبود بل زمانی بود که پای بر سر افلاک می باید نهاد و بدین اعتبار مشاوران و معاونان میرزایی به این نتیجه رسیدند که : كارسازترين استراتژي، تداوم موج سازيهاي دور اول و مناسبترين تاكتيك در مرحله كنوني ساختن پلي بود كه از ستاد ميرزايي شروع و به ستاد تك تك كانديداهاي بازمانده ی دور اول ختم ميشد فكري كه شايد به ذهن دكتراي روانشناسي ! هم نرسيد.
ودر نهایت « همت» و حمايت پيدا و پنهان و «بي پروای» فعالان برخي ستادها و اغلب اصلاح طلبان كه به ياري ميرزايي «شتابيدند» همچون اكسيري بود كه «چارهساز» شد. ولی دست هايي در كار است تا اين حوزه تا انتخابات ميان دوره ای ، فقط يك نماينده داشته باشد اما زهی خیال باطل !
۲۴ اردیبهشت ۱۳۸۷
میرزایی اصول گرا، اما در قد و قواره یک شبه اصلاح طلب
به راستی آن همه حرف و حدیث برای چه بود و چه حاصل شد؟ همه ی قیل و قالها به اتمام رسیده و فرجام قیل مردم «همان تاکید بر حاکمیت اراده مردم، انتخاباتی آزاد، قانونمند، حقوق شهروندی، منافع ملی، استقلال، حاکمیت ملت و ... همه و همه» انگیزه و دغدغه اصلی حضور مردم در استقبال از انتخاباتی بود که می توان قیل مردم نامید. و اما در مقابل آن قال حاکمیت «یعنی تامین حضور حداکثری مردم ، نمایش تجدید قدرت ، تشکیل مجلسی قوی و خودی و با حضور افرادی ملتزم و وفادار به قانون اساسی و اصل مترقی ولایت مطلقه فقیه.گفتمان رایج و ادبیات غالب نیمه دوم سال 86 بود و سرانجام بعد از ماهها انتظار و حذف سراسری و فلّه ای کاندیداهای دگر اندیش ، اصلاح طلب ، ملی و مذهبی ، روز 24 اسفند فرصتی برای رقابت محض میان نیروهای معتقد، ملتزم و وفادار و واردین در حلقه ی خودی های به اصطلاح جبهه متحد اصول گرایان ، نیروهای سنتی و عده ی بسیار قلیلی از شبه اصلاح طلبان دسته چندمی، آغاز گردیده و در این رقابت که در آن ضرورت حذف و منها کردن جریان موسوم به قلدری و خودکامگی (فرعونیت) آشکار بود، موجب کم رنگ شدن موضع عدم حضور مردم ، مشارکت و حتی تحریم نیز گردید. به طوری که گرداگرد رقیب های مشترک المنافع و متحدالاصول، حتی حضور نیروها و فعالین سیاسی و اجتماعی ، ملی مذهبی و نهضتی نیز رویت گردید که با دستاویز قرار دادن شعار قناعت به حداقل ها و گزینه های خیر الموجود! و نگاه معطوف به مصالح منطقه (شهرستان...) پایی در پیش انتخاباتی ... نهادند.
بالاخره شمارش معکوس آغاز شد. هجمه ها، هتاّکی ها، فحاشی ها و حتی ضرب و شتم های فیزیکی گوش فلک را کر کرد. آسمان بر زمین بخیل گردید و قحط سالی عشق و جوان مردی و مروت، نیک پنداری و نیک گفتاری از شهر و روستا آغاز گردید. ارحم ترحم ها محو گردید، دیوار پاکی و اعتماد و پاکدامنی فرو ریخت ، اتاق های شایعه و تخریب دست به کار شدند. و چنان آسمان بر زمین بخیل شد که یاران دمشقی فراموش کردند عشق را. بازار تطمیع و تحبیب اوج گرفت و در کنار همه اینها شایعات درست و نادرست پای در گلیم حوزه های خصوصی افراد گذارد. در هر حال اتحاد و همدستی و همداستانی شهری و روستایی، خودی و غیر خودی ، ریشو و بی ریش، همه و همه سر در سودای شکست فرعون خیالی به هر شیوه ممکن و به هر وسیله و ابزار موجود و به هر قیمت و هزینه ی حتی غیر قابل تصور داشتند.
اما در این میان آنچه عجیب و غریب می نمود، حرکت لاک پشتی با چراغ خاموش دکتر اقدسی بود که توانسته بود علی رغم میل باطنی اش به لحاظ وابستگی جناحی به راست حکومتی رایحه خوش خدمت و صرفاً به لحاظ دلخوری و شکرآب شدن رابطه شاگرد و استادی اش با محبی نیا، تعدادی از ناراضیان و دلخورهای از وضع موجود را که بدون داشتن هیچ ادله و استدلال های سیاسی و منطقی و تنها به خاطر غایب نماندن از صحنه انتخابات او را پناهگاه و مل جایی برای ابراز نارضایتی هایشان از جریان موسوم به قلدرمآبی و خودکامگی کاندیدای خاصی یافته بودند، به دور خود جمع نماید و اقدسی با خوش اقبالی و خوش شانسی مضاعفی دل اهل دماغ را ربوده بود. به طوری که ستاد ایشان به یکی از ستادهای شلوغ و جنجالی نسبتاً موجه انتخاباتی شهر به واسطه افراد خوش نام و اقلیتی از فرهنگیان تبدیل شده بود و پرونده اقبال و خوش شانسی روی کتفان اقدسی جوان لحظه به لحظه جان می گرفت.
اما در این گیر و دار حضور نامفهوم و چندگانه مهندس سلیمی در عرصه انتخابات بود. حضوری بسیار ناموجه، خطا آلود و تردید برانگیز! حضوری که دل و روده اهالی فرهنگ ، سیاست و معرفت را به هم ریخت و آقای سلیمی همزمان از چهار نامزد انتخاباتی مطرح که امکان موفقیت ورود به مرحله نیمه نهایی و پایانی را داشتند و در عین حال با گرایشاتی کاملاً ناهماهنگ ، حمایت کرد! سلیمی راست و چپ، اصلاح طلب و اصول گرا، رایحه و مستقل ، فرصت طلب و آرمانی را در هم آمیخت. آنها را موعظه و نصیحتی مشفقانه و پدرانه نمود! در جمعی از آنها دعوت کرد که به نفع دو نفر دیگر کنار بکشند(خنده حضار). مانند پدری دلسوز و دانا، فرزندان خاطی و شیطون خود را به صراط مستقیم فراخواند! و همزمان در واپسین ساعات انتخاباتی در چهار ستاد ظاهر شد و حدیث و روایت غدیر را اینگونه احیاء کرد: من کنت مولاهُ فهذا اقدسیٌ مولاه، میرزاییٌ مولاهُ ، محمدیٌ مولاهُ و راثیٌ مولاه. سلیمی با نگاهی شیخ مآبانه می خواست قهرمان و تعیین کننده انتخاباتی گردد که خود اولین قربانی ، محذوف و مغضوب آن بود. اما زهی خیال باطل. او علیرغم چانه زنی ها، تمناها و حتی نصیحتهای مشفقانه دوستان و علاقه مندانش نه تنها به تنویر افکار و شفافیت سازی اوضاع قاراشمیش وقت کمکی نکرد بلکه به انباشت حیثیتی خود نیز که معلول لطف بیکران شورای نگهبان به واسطه رد صلاحیت و مظلوم نمایی چندین دوره حذف وی از صحنه انتخابات بود ، لطمه و آسیب جدی وارد کرد و در نهایت برای همیشه به عنوان مهره ای سوخته در عرصه سیاست ، اجتماع و یکرنگی مبدل شده و برای همیشه با مردم وداع نمود!
و سرانجام نتیجه انتخابات در فضایی نه چندان جالب و حتی ضرب و شتم و در کمال ناباوری در برابر چشمان خیره و بهت زده عموم اعلام می گردد. و این چنین پیشگویی شایعه ی «چه رای بدهید یا ندهید در مجلس هستم» تحقق می یابد و این گونه می شود که تجمیع آرای زندگان و در خاک خفتگان، غائبین و حاضرین و ناظرین و مجریان ، مرد اول انتخابات را مشخص می کند. و میرزایی در ناباوری با تفاضل آرای بسیار کم ،700 رای از رفتن به مجلس در مرحله اول باز می ماند تا که در انتظار رقابت سخت و نفس گیر دیگری در 18 فروردین بنشیند. رقابتی که برنده شدن از آن برایش بسیار سخت و دشوار می نمود! و بدون شک شاید و باید سخت ترین و پردلهره آورترین لحظات زندگی خویش را می گذراند، به مصداق حدیث معروف مرگ یا زندگی! چرا که باید فینالیست رقابت با کسی باشد که همانند او برای چهارمین بار در برابر آراء صندوق ها و سلیقه بعضی از عوامل ... به منصه گزینش گذرانده شود. دقیقاً دو فینالیست در شرایطی کاملاً مشابه به مرحله نهایی وارد می شوند با این تفاوت که یکی روحانی است و دیگری فرهنگی، یکی متکی به توده های روستایی کشاورز ، دهقان و بازاری است و دیگری متکی به قشرهای فرهنگی، دانشگاهی و بسیج و سپاه! یکی در پی یارگیری برای اجماع در مورد خود است و آن دیگری با یارانی کثیر و با شگردهای انتخاباتی مختلف الحیل! یکی اتاق شایعه و تخریب دارد و آن دیگری متکی به زبانی تند و گزنده و با یارانی تا پای برخوردهای فیزیکی و رزمی! یکی نشریه مفید و غیر مفید منتقد دارد و آن دیگری طلبه های حوزه علمیه و مداحه های مونث و خواهران ساعی و کوشای پایگاه فرهنگی و نظامی . یکی به کرم و اسلام می نازد و آن دیگری به هوش و ذکاوت و تزویر حضرت سلیمان! بالاخره رقابت انتخاباتی که نه، بلکه نزاع قبیله ای در می گیرد! همه کاندیداهای ناکام از ورود به مرحله فینال «به استثنای اقدسی» به شیوه ی اجرا و برگزاری انتخابات و عملکرد هیات های اجرایی و نظارت شورای نگهبان معترض می شوند و بدین ترتیب به جز اقدسی همه در مورد اصل میزان رای ملت است، دچار شک و تردید می شوند و اما اقدسی صبورانه در برابر نتیجه اعلام شده سر تعظیم و رضایت فرود می آورند و این نقطه آغازین تحلیل نیروهای سیاسی دال بر بازگشت اقدسی به اردوگاه سابق خویش یعنی صحابین محبی نیا می شود. و شاید استدلالی به اینکه ایشان از هوشمندی ، روانشناسی و روانشناختی اجتماعی لازم و زمان سنجی شایسته برخوردار نیست! اما در مقابل ، میرزایی با هوشمندی به یارگیری و بسیج معترضین و ناراضیان شکست خورده از رقابت انتخاباتی و همچنین تحبیب قلوب آنها پرداخته و با هوشمندی تمام به نهیب و فریاد مردم ناراضی پاسخ مثبت و شایسته می دهد و از لحن و ادبیات انتخاباتی شورآفرین به قول خودش هیهات من الذله تنزل نمی کند و در کنار آن با ردایی روحانی ، هر چند با قرار گرفتن در جبهه اصول گراها، اما در هیبت یک اصلاح طلب معترض ظاهر می شود. اما آقای اقدسی! دکتر اقدسی با قرار گرفتن در شرایط مشابه و یکسانی با میرزایی و با برخورداری از شانس بسیار بالایی از امکان حمایت قریب الوقوع میاندوآبی ها علی الخصوص بخشی از فرهنگیان، دانشجویان، جوانان و دختران! قافیه را می بازدو همای شکسته بال شانس و اقبال را با اصرار و تمنا از خود می رماند. و آن اتفاق غیر منتظره رخ می دهد. و آقای اقدسی که تاکنون در پشت پرده و با خون و جگر با چراغ خاموش کوره راه انتخاباتی را پیموده بود و خود را مستقل ، ضد قلدرمابی، مخالف زندابانان، مخالف دکترهای قلابی، ضد اهالی رانت و رشوه و ارتشا و چپاول و خودکامگی و در یک کلام ضد فرعونیت می خواند و خود را موسی وار در مقابل جبهه مقابل «فرعون» می نامید، در مقابل هوشمندی طلبه ای جوان و میان سال مرعوب می گردد و قافیه را می بازد. شاید به این خاطر باشد که به جای دل در گرو خالق و مخلوق نهادن، دل در گرو آنهایی می نهاد که تا چندی پیش حکم تکفیر، تنفیق، تفسیق و تبه کاری آنها را صادر می کرد و هر کوی و برزن رونده از مسلمان تا فرقه بهایی را به اتحاد و اجماع علیه او می خواند.
اما چه زود بیت شعر معروف مولانا گریبان او را گرفت که می فرماید: «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش». و او در اصل آنگونه که پندار می کرد و بر خلاف آنچه که در گفتار داشت ، کردار نمود. و مصداق تعبیر تلمیح «یخرجون الناس من ستادهم افواجاً» گردید.
خلاصه اینکه فرجام این گونه پشت کردن به مردم و خلف وعده و عهد شکنی با آنها و این سان آنها را بازیچه و ملعبه قرار دادن همان می شود که حتی نزدیکترین باورمندان اقدسی و سینه چاک ترین دوستان، یاران و عاشق ترین بستگان ، نزدیکان ، مریدان و دلباختگان از وی روی گردانیدند و بخت برگشته او را سرزنش و نکوهش نمودند. و بدین سان پرنده و همای اقبال بر روی کتفان میرزایی رقیب و فینالیست قهرمان رقابتی هر چند ... اما در عین حال سخت و نفس گیر می نشیند و شاید مرهمی بر زخمهای مرحله اول انتخابات گذاشته می شود. و اما همگان را در مقابل این پرسش اساسی که آیا وی خواهد توانست همچنان در گفتار و کردار اصول گرایی خود که این بار در هیبت و قد و قواره یک اصلاح طلب منطقه ای ظاهر گردیده است ثابت قدم و استوار بماند. به امید آن روز. فاعتبروا یا اولی الابصار.
بالاخره شمارش معکوس آغاز شد. هجمه ها، هتاّکی ها، فحاشی ها و حتی ضرب و شتم های فیزیکی گوش فلک را کر کرد. آسمان بر زمین بخیل گردید و قحط سالی عشق و جوان مردی و مروت، نیک پنداری و نیک گفتاری از شهر و روستا آغاز گردید. ارحم ترحم ها محو گردید، دیوار پاکی و اعتماد و پاکدامنی فرو ریخت ، اتاق های شایعه و تخریب دست به کار شدند. و چنان آسمان بر زمین بخیل شد که یاران دمشقی فراموش کردند عشق را. بازار تطمیع و تحبیب اوج گرفت و در کنار همه اینها شایعات درست و نادرست پای در گلیم حوزه های خصوصی افراد گذارد. در هر حال اتحاد و همدستی و همداستانی شهری و روستایی، خودی و غیر خودی ، ریشو و بی ریش، همه و همه سر در سودای شکست فرعون خیالی به هر شیوه ممکن و به هر وسیله و ابزار موجود و به هر قیمت و هزینه ی حتی غیر قابل تصور داشتند.
اما در این میان آنچه عجیب و غریب می نمود، حرکت لاک پشتی با چراغ خاموش دکتر اقدسی بود که توانسته بود علی رغم میل باطنی اش به لحاظ وابستگی جناحی به راست حکومتی رایحه خوش خدمت و صرفاً به لحاظ دلخوری و شکرآب شدن رابطه شاگرد و استادی اش با محبی نیا، تعدادی از ناراضیان و دلخورهای از وضع موجود را که بدون داشتن هیچ ادله و استدلال های سیاسی و منطقی و تنها به خاطر غایب نماندن از صحنه انتخابات او را پناهگاه و مل جایی برای ابراز نارضایتی هایشان از جریان موسوم به قلدرمآبی و خودکامگی کاندیدای خاصی یافته بودند، به دور خود جمع نماید و اقدسی با خوش اقبالی و خوش شانسی مضاعفی دل اهل دماغ را ربوده بود. به طوری که ستاد ایشان به یکی از ستادهای شلوغ و جنجالی نسبتاً موجه انتخاباتی شهر به واسطه افراد خوش نام و اقلیتی از فرهنگیان تبدیل شده بود و پرونده اقبال و خوش شانسی روی کتفان اقدسی جوان لحظه به لحظه جان می گرفت.
اما در این گیر و دار حضور نامفهوم و چندگانه مهندس سلیمی در عرصه انتخابات بود. حضوری بسیار ناموجه، خطا آلود و تردید برانگیز! حضوری که دل و روده اهالی فرهنگ ، سیاست و معرفت را به هم ریخت و آقای سلیمی همزمان از چهار نامزد انتخاباتی مطرح که امکان موفقیت ورود به مرحله نیمه نهایی و پایانی را داشتند و در عین حال با گرایشاتی کاملاً ناهماهنگ ، حمایت کرد! سلیمی راست و چپ، اصلاح طلب و اصول گرا، رایحه و مستقل ، فرصت طلب و آرمانی را در هم آمیخت. آنها را موعظه و نصیحتی مشفقانه و پدرانه نمود! در جمعی از آنها دعوت کرد که به نفع دو نفر دیگر کنار بکشند(خنده حضار). مانند پدری دلسوز و دانا، فرزندان خاطی و شیطون خود را به صراط مستقیم فراخواند! و همزمان در واپسین ساعات انتخاباتی در چهار ستاد ظاهر شد و حدیث و روایت غدیر را اینگونه احیاء کرد: من کنت مولاهُ فهذا اقدسیٌ مولاه، میرزاییٌ مولاهُ ، محمدیٌ مولاهُ و راثیٌ مولاه. سلیمی با نگاهی شیخ مآبانه می خواست قهرمان و تعیین کننده انتخاباتی گردد که خود اولین قربانی ، محذوف و مغضوب آن بود. اما زهی خیال باطل. او علیرغم چانه زنی ها، تمناها و حتی نصیحتهای مشفقانه دوستان و علاقه مندانش نه تنها به تنویر افکار و شفافیت سازی اوضاع قاراشمیش وقت کمکی نکرد بلکه به انباشت حیثیتی خود نیز که معلول لطف بیکران شورای نگهبان به واسطه رد صلاحیت و مظلوم نمایی چندین دوره حذف وی از صحنه انتخابات بود ، لطمه و آسیب جدی وارد کرد و در نهایت برای همیشه به عنوان مهره ای سوخته در عرصه سیاست ، اجتماع و یکرنگی مبدل شده و برای همیشه با مردم وداع نمود!
و سرانجام نتیجه انتخابات در فضایی نه چندان جالب و حتی ضرب و شتم و در کمال ناباوری در برابر چشمان خیره و بهت زده عموم اعلام می گردد. و این چنین پیشگویی شایعه ی «چه رای بدهید یا ندهید در مجلس هستم» تحقق می یابد و این گونه می شود که تجمیع آرای زندگان و در خاک خفتگان، غائبین و حاضرین و ناظرین و مجریان ، مرد اول انتخابات را مشخص می کند. و میرزایی در ناباوری با تفاضل آرای بسیار کم ،700 رای از رفتن به مجلس در مرحله اول باز می ماند تا که در انتظار رقابت سخت و نفس گیر دیگری در 18 فروردین بنشیند. رقابتی که برنده شدن از آن برایش بسیار سخت و دشوار می نمود! و بدون شک شاید و باید سخت ترین و پردلهره آورترین لحظات زندگی خویش را می گذراند، به مصداق حدیث معروف مرگ یا زندگی! چرا که باید فینالیست رقابت با کسی باشد که همانند او برای چهارمین بار در برابر آراء صندوق ها و سلیقه بعضی از عوامل ... به منصه گزینش گذرانده شود. دقیقاً دو فینالیست در شرایطی کاملاً مشابه به مرحله نهایی وارد می شوند با این تفاوت که یکی روحانی است و دیگری فرهنگی، یکی متکی به توده های روستایی کشاورز ، دهقان و بازاری است و دیگری متکی به قشرهای فرهنگی، دانشگاهی و بسیج و سپاه! یکی در پی یارگیری برای اجماع در مورد خود است و آن دیگری با یارانی کثیر و با شگردهای انتخاباتی مختلف الحیل! یکی اتاق شایعه و تخریب دارد و آن دیگری متکی به زبانی تند و گزنده و با یارانی تا پای برخوردهای فیزیکی و رزمی! یکی نشریه مفید و غیر مفید منتقد دارد و آن دیگری طلبه های حوزه علمیه و مداحه های مونث و خواهران ساعی و کوشای پایگاه فرهنگی و نظامی . یکی به کرم و اسلام می نازد و آن دیگری به هوش و ذکاوت و تزویر حضرت سلیمان! بالاخره رقابت انتخاباتی که نه، بلکه نزاع قبیله ای در می گیرد! همه کاندیداهای ناکام از ورود به مرحله فینال «به استثنای اقدسی» به شیوه ی اجرا و برگزاری انتخابات و عملکرد هیات های اجرایی و نظارت شورای نگهبان معترض می شوند و بدین ترتیب به جز اقدسی همه در مورد اصل میزان رای ملت است، دچار شک و تردید می شوند و اما اقدسی صبورانه در برابر نتیجه اعلام شده سر تعظیم و رضایت فرود می آورند و این نقطه آغازین تحلیل نیروهای سیاسی دال بر بازگشت اقدسی به اردوگاه سابق خویش یعنی صحابین محبی نیا می شود. و شاید استدلالی به اینکه ایشان از هوشمندی ، روانشناسی و روانشناختی اجتماعی لازم و زمان سنجی شایسته برخوردار نیست! اما در مقابل ، میرزایی با هوشمندی به یارگیری و بسیج معترضین و ناراضیان شکست خورده از رقابت انتخاباتی و همچنین تحبیب قلوب آنها پرداخته و با هوشمندی تمام به نهیب و فریاد مردم ناراضی پاسخ مثبت و شایسته می دهد و از لحن و ادبیات انتخاباتی شورآفرین به قول خودش هیهات من الذله تنزل نمی کند و در کنار آن با ردایی روحانی ، هر چند با قرار گرفتن در جبهه اصول گراها، اما در هیبت یک اصلاح طلب معترض ظاهر می شود. اما آقای اقدسی! دکتر اقدسی با قرار گرفتن در شرایط مشابه و یکسانی با میرزایی و با برخورداری از شانس بسیار بالایی از امکان حمایت قریب الوقوع میاندوآبی ها علی الخصوص بخشی از فرهنگیان، دانشجویان، جوانان و دختران! قافیه را می بازدو همای شکسته بال شانس و اقبال را با اصرار و تمنا از خود می رماند. و آن اتفاق غیر منتظره رخ می دهد. و آقای اقدسی که تاکنون در پشت پرده و با خون و جگر با چراغ خاموش کوره راه انتخاباتی را پیموده بود و خود را مستقل ، ضد قلدرمابی، مخالف زندابانان، مخالف دکترهای قلابی، ضد اهالی رانت و رشوه و ارتشا و چپاول و خودکامگی و در یک کلام ضد فرعونیت می خواند و خود را موسی وار در مقابل جبهه مقابل «فرعون» می نامید، در مقابل هوشمندی طلبه ای جوان و میان سال مرعوب می گردد و قافیه را می بازد. شاید به این خاطر باشد که به جای دل در گرو خالق و مخلوق نهادن، دل در گرو آنهایی می نهاد که تا چندی پیش حکم تکفیر، تنفیق، تفسیق و تبه کاری آنها را صادر می کرد و هر کوی و برزن رونده از مسلمان تا فرقه بهایی را به اتحاد و اجماع علیه او می خواند.
اما چه زود بیت شعر معروف مولانا گریبان او را گرفت که می فرماید: «هر کسی کو دور ماند از اصل خویش، باز جوید روزگار وصل خویش». و او در اصل آنگونه که پندار می کرد و بر خلاف آنچه که در گفتار داشت ، کردار نمود. و مصداق تعبیر تلمیح «یخرجون الناس من ستادهم افواجاً» گردید.
خلاصه اینکه فرجام این گونه پشت کردن به مردم و خلف وعده و عهد شکنی با آنها و این سان آنها را بازیچه و ملعبه قرار دادن همان می شود که حتی نزدیکترین باورمندان اقدسی و سینه چاک ترین دوستان، یاران و عاشق ترین بستگان ، نزدیکان ، مریدان و دلباختگان از وی روی گردانیدند و بخت برگشته او را سرزنش و نکوهش نمودند. و بدین سان پرنده و همای اقبال بر روی کتفان میرزایی رقیب و فینالیست قهرمان رقابتی هر چند ... اما در عین حال سخت و نفس گیر می نشیند و شاید مرهمی بر زخمهای مرحله اول انتخابات گذاشته می شود. و اما همگان را در مقابل این پرسش اساسی که آیا وی خواهد توانست همچنان در گفتار و کردار اصول گرایی خود که این بار در هیبت و قد و قواره یک اصلاح طلب منطقه ای ظاهر گردیده است ثابت قدم و استوار بماند. به امید آن روز. فاعتبروا یا اولی الابصار.
نویسنده :محمد حسن داودی
۱۴ فروردین ۱۳۸۷
۷ فروردین ۱۳۸۷
۱۹ اسفند ۱۳۸۶
بيانيه شوراي ائتلاف اصلاح طلبان شهرستان میاندوآب ،تکاب وشاهین دژ
ميزان راي ملت است ( امام خميني )
بيانيه شوراي ائتلاف اصلاح طلبان شهرستان میاندوآب ،تکاب وشاهین دژ
بنام خداوند جان وخرد
همراه شو عزیز کاین درد مشترک جدا جدا درمان نمی شود
همشهریان آگاه ،آزاد و خردپیشه ی میاندوآب ،شاهین دژ وتکاب
همانطوریکه مستحضر هستید حضور ومشارکت حداکثری آحاد مردم در فرآیند انتخابات مجلس شورای اسلامی به عنوان گامی در راه استقرار دموکراسی وحاکمیت مردم سالاری وبه تأسی از آن حق تعیین سرنوشت ملت به د ست خود امری آشکار وضروری است و قطعاً پشت نهادن به انتخاباتی آزاد،قانونمند ومنصفانه از سوی هر کس ،نهاد، سازمان ویا مافیای قدرت دیگری که باشد ،می تواند از مشروعیت و مقبولیت نظام سیاسی جامعه کاسته وآن را با بحران های جدی مواجه نماید.
با کمال تأسف به خاطرشرایط پیش آمده ورد صلاحیت های گسترده بسیاری از نیرو ها( حزب مشارکت ، دفتر تحکیم وحدت، ملی مذهبی ها، نهضت آزادی، مجاهدین انقلاب اسلامی، انجمن اسلامی مهندسین، جامعه زنان ایران و...) در سراسر کشور و عدم امکان حضورآن ها در عرصه های مشارکت انتخاباتی که یکی از بارزترین حقوق شهروندی می باشد، لاجرم بخشی از نیروهای متمایل به جریان اصلاح طلبی با گذشتن ازهفت خان رستم نظارت استصوابی و غیر استدلالی شورای نگهبان توانستند حضور حداقلی خود را علی رغم پروسه ی ثبت نام حداکثری بخشی از نیروهای اصلاح طلب بر نظام انتخاباتی تحمیل نمایند ویا شاید نظام سیاسی با درک نسبی بخشی از واقعیت های موجود جامعه و شرایط جهانی پیشامده و صرفا به خاطر خروج از بحران ناشی از اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی و یا مقابله با خطرات احتمالی متعدد به این نتیجه رسید که با تأیید صلاحیت بخش حداقلی از نیروهای خودی ودرون حاکمیت ، برگرمی تنور انتخابات بیافزاید.
در هر حال و با توجه به مبانی و مبادی تئوریکی و اعتقادی و یافته های موجود، شورای ائتلاف اصلاح طلبان منطقه به نمایندگی از سوی بخشی ازصداهای متکثر جامعه و صرفا راستای تنویر افکار عمومی ونه قیم مآبی وتعیین تکلیف برای کسی، وبه مثابه به قضاوت طلبیدن وجدان بیدار شما هشیاران، اعلام می داریم همانطوریکه بر اساس ضرورت ضرورت های پیش آمده مبنی بر قوام جمهوریت و تحکیم مبانی مردم سالارانه و تکریم حرمت قانون، پای پیش نهادیم تا عرصه ی انتخابات را به عنوان سنگری برای دفاع ،پاسداری وصیانت از دستاوردهای انقلاب مردمی در جهت پاسداشت ارزش های ملی، میهنی ومذهبی مبدل سازیم ودر تداوم اهداف والای آن که همان تحقق حاکمیت ملت بر سر نوشت خویش و استقلال وآزادی و معنویت می باشد، به طرح مبانی اصلاح طلبانه، قناعت به حداقل ها، ودر نهایت ابرام واصراربه حضور شدیم و سر انجام شورای ائتلاف شهرستان نیز با قرارگرفتن درپاره ای محدودیت ها به حداقل های موجود در این عرصه اکتفا و براساس رسالت آغازین شکل گیری خود در راستای شناسایی ومعرفی کاندیداهای خیرالموجود خود آقای دکتر محسن راثی را منتخب خود برای عهده داری و تعهد قبول رسالت های کلان ملی و منطقه ای خود اعلام می نماید. هر چند که در این فضای سرد و مه آلود حاضر بسیاری از عوامل پیش شرط های لازم برای برگزاری یک انتخابات آزاد و منصفانه را برنمی تابند ومشی مسالمت آمیز نه رقابت انتخاباتی را به انحا مختلف به تأخیر انداخته و با اعلام دیر هنگام اسامی این بزرگوار (دکتر محسن راثی) بسیاری از فرصت های تبلیغاتی را از این کاندیدا وعلاقمندان و هواداران سلب نمودند ولی امید است که آگاهی ،بیداری وهشیاری شما شهروندان خنثی کننده پاره ای حرکت ها وجبران کننده پاره ای کمیت هاگردد.
با امید پیروزی،سر بلندی وسرافرازی ملت ایران
شورای ائتلاف اصلاح طلبان میاندو آب ، تکاب و شاهین دژ
بيانيه شوراي ائتلاف اصلاح طلبان شهرستان میاندوآب ،تکاب وشاهین دژ
بنام خداوند جان وخرد
همراه شو عزیز کاین درد مشترک جدا جدا درمان نمی شود
همشهریان آگاه ،آزاد و خردپیشه ی میاندوآب ،شاهین دژ وتکاب
همانطوریکه مستحضر هستید حضور ومشارکت حداکثری آحاد مردم در فرآیند انتخابات مجلس شورای اسلامی به عنوان گامی در راه استقرار دموکراسی وحاکمیت مردم سالاری وبه تأسی از آن حق تعیین سرنوشت ملت به د ست خود امری آشکار وضروری است و قطعاً پشت نهادن به انتخاباتی آزاد،قانونمند ومنصفانه از سوی هر کس ،نهاد، سازمان ویا مافیای قدرت دیگری که باشد ،می تواند از مشروعیت و مقبولیت نظام سیاسی جامعه کاسته وآن را با بحران های جدی مواجه نماید.
با کمال تأسف به خاطرشرایط پیش آمده ورد صلاحیت های گسترده بسیاری از نیرو ها( حزب مشارکت ، دفتر تحکیم وحدت، ملی مذهبی ها، نهضت آزادی، مجاهدین انقلاب اسلامی، انجمن اسلامی مهندسین، جامعه زنان ایران و...) در سراسر کشور و عدم امکان حضورآن ها در عرصه های مشارکت انتخاباتی که یکی از بارزترین حقوق شهروندی می باشد، لاجرم بخشی از نیروهای متمایل به جریان اصلاح طلبی با گذشتن ازهفت خان رستم نظارت استصوابی و غیر استدلالی شورای نگهبان توانستند حضور حداقلی خود را علی رغم پروسه ی ثبت نام حداکثری بخشی از نیروهای اصلاح طلب بر نظام انتخاباتی تحمیل نمایند ویا شاید نظام سیاسی با درک نسبی بخشی از واقعیت های موجود جامعه و شرایط جهانی پیشامده و صرفا به خاطر خروج از بحران ناشی از اجماع جهانی علیه جمهوری اسلامی و یا مقابله با خطرات احتمالی متعدد به این نتیجه رسید که با تأیید صلاحیت بخش حداقلی از نیروهای خودی ودرون حاکمیت ، برگرمی تنور انتخابات بیافزاید.
در هر حال و با توجه به مبانی و مبادی تئوریکی و اعتقادی و یافته های موجود، شورای ائتلاف اصلاح طلبان منطقه به نمایندگی از سوی بخشی ازصداهای متکثر جامعه و صرفا راستای تنویر افکار عمومی ونه قیم مآبی وتعیین تکلیف برای کسی، وبه مثابه به قضاوت طلبیدن وجدان بیدار شما هشیاران، اعلام می داریم همانطوریکه بر اساس ضرورت ضرورت های پیش آمده مبنی بر قوام جمهوریت و تحکیم مبانی مردم سالارانه و تکریم حرمت قانون، پای پیش نهادیم تا عرصه ی انتخابات را به عنوان سنگری برای دفاع ،پاسداری وصیانت از دستاوردهای انقلاب مردمی در جهت پاسداشت ارزش های ملی، میهنی ومذهبی مبدل سازیم ودر تداوم اهداف والای آن که همان تحقق حاکمیت ملت بر سر نوشت خویش و استقلال وآزادی و معنویت می باشد، به طرح مبانی اصلاح طلبانه، قناعت به حداقل ها، ودر نهایت ابرام واصراربه حضور شدیم و سر انجام شورای ائتلاف شهرستان نیز با قرارگرفتن درپاره ای محدودیت ها به حداقل های موجود در این عرصه اکتفا و براساس رسالت آغازین شکل گیری خود در راستای شناسایی ومعرفی کاندیداهای خیرالموجود خود آقای دکتر محسن راثی را منتخب خود برای عهده داری و تعهد قبول رسالت های کلان ملی و منطقه ای خود اعلام می نماید. هر چند که در این فضای سرد و مه آلود حاضر بسیاری از عوامل پیش شرط های لازم برای برگزاری یک انتخابات آزاد و منصفانه را برنمی تابند ومشی مسالمت آمیز نه رقابت انتخاباتی را به انحا مختلف به تأخیر انداخته و با اعلام دیر هنگام اسامی این بزرگوار (دکتر محسن راثی) بسیاری از فرصت های تبلیغاتی را از این کاندیدا وعلاقمندان و هواداران سلب نمودند ولی امید است که آگاهی ،بیداری وهشیاری شما شهروندان خنثی کننده پاره ای حرکت ها وجبران کننده پاره ای کمیت هاگردد.
با امید پیروزی،سر بلندی وسرافرازی ملت ایران
شورای ائتلاف اصلاح طلبان میاندو آب ، تکاب و شاهین دژ
۱۵ اسفند ۱۳۸۶
احتمال رد صلاحیت مهندس سلیمی
اخباری از تهران حکایت از آن دارد که به احتمال بسیار زیاد مهندس سلیمی رد صلاحیت شده است همچنین امروز حزب اعتماد ملی توافق نامه خود را بجای امضا ءبا آقایان راثی و سلیمی با راثی و ظفر محمدی امضاءنموده است
هنوز شورای ائتلاف اصلاح طلبان منتظر تایید صلاحیت مهندس سلیمی است رییس شورای ائتلاف عنوان نمود که در صورت رد صلاحیت مهند س سلیمی به عنوان اعتراض کسی دیگر را بجای او به عنوان کاندیدای اصلاح طلب معرفی نخواهد کرد.
تاخیر چرا ...
با گذشته چند روز از پایان وقت رسیدگی به صلاحیت نامزد های انتخاباتی هنوز از لیست حوزه انتخابیه میاندوآب و توابع خبری نیست
هیچ مسئولی خود را مکلف به پاسخگویی نمی بیند.متاسفانه از مهندس سلیمی هیچ خبری تایید یا رد نمی شود.
هیچ مسئولی خود را مکلف به پاسخگویی نمی بیند.متاسفانه از مهندس سلیمی هیچ خبری تایید یا رد نمی شود.
۱۲ اسفند ۱۳۸۶
قطار اصلاحات در میاندوآب به راه افتاد
ساعاتی پیش با تایید صلاحیت دکتر محسن راثی تنها کاندیدای مورد حمایت شورای ائتلاف اصلاح طلبان در میاندوآب قطار اصلاحات در میاندوآب رسما به حرکت در آمد.
در این زمینه شورای ائتلاف اصلاح طلبان حوزه انتخابیه میاندوآب ،شاهین دژو تکاب با صدوربیانیه ای تمامی نیروهای اصلاح طلب در منطقه را برای تجمع و استقبال از دکتر محسن راثی فراخوان.
۸ اسفند ۱۳۸۶
آخرین اخبار از رد صلاحیتها
طبق آخرین شنیده ها آقایان محمد میرزایی -دکتر محسن راثی -مهندس سلیمی - مصطفی فرجی رد صلاحیت شدند و هیچ خبری از دریافت صلاحیت این افراد نیست.
با تصويب و راي شوراي مركزي و دفتر سياسي جبهه مشاركت ايران اسلامي مصطفي تاجزاده رئيس ستاد انتخابات جبهه مشاركت شد
با تصويب و راي شوراي مركزي و دفتر سياسي جبهه مشاركت ايران اسلامي مصطفي تاجزاده رئيس ستاد انتخابات جبهه مشاركت شد
نوروز: جلسه فوق العاده شوراي مركزي و دفتر سياسي جبهه مشاركت ايران اسلامي سه شنبه شب برگزار شد.
در اين جلسه اعضاي شوراي مركزي و دفتر سياسي با بررسي آخرين وضعيت حوزههاي انتخابيه پس از اعلام آخرين فهرست تأييد صلاحيتشدگان توسط شوراي نگهبان گزارش روند بررسي فهرستهاي انتخاباتي در ستاد ائتلاف اصلاحطلبان را مورد ارزيابي قرار دادند.
اعضاي شوراي مركزي و دفتر سياسي بار ديگر بر اين نكته تأكيد ورزيدند كه روند بررسي صلاحيت نامزدهاي انتخابات در هيأتهاي اجرايي و نظارت و نهايتا شوراي نگهبان انتخابات هشتمين دوره مجلس شوراي اسلامي را به طور جدي از انتخاباتي آزاد و عادلانه و رقابتي دور داشته است و بسياري از نامزدهاي شايسته، كاردان، متعهد و دلسوز اصاحطلب از حقوق اساسي خود محروم شدهاند و فرصت شركت تمام عيار در انتخابات از گروههاي اصلاحطلب گرفته شده است.
شوراي مركزي و دفتر سياسي حزب با بررسي و استقبال از شيوه ارائه فهرست انتخاباتي ائتلاف اصلاحطلبان تأكيد كردند كه با توجه به باقي ماندن معدود چهرههاي شايسته و اصلاحطلب در كارزار انتخابات در كمتر از يك سوم كرسيهاي نمايندگي لازم است ستاد ائتلاف فهرستهاي انتخاباتي را به گونه تنظيم نمايد كه حضور معترضانه اصلاحطلبان در اين فهرستها نمايان باشد كما اينكه عدم امكان ارائه فهرستهاي كامل انتخاباتي خود گوياي ناعادلانه بودن و غيررقابتي بودن انتخابات در كليت خود ميباشد.
اعضاي شوراي مركزي حزب همچنين براي ساماندهي هر چه بهتر فعاليتهاي انتخاباتي و همكاري اركان حزب با ستاد انتخاباتي ائتلاف اصلاحطلبان آقاي مصطفي تاجزاده را به عنوان رئيس ستاد انتخابات جبهه مشاركت ايران اسلامي انتخاب كردند و همه اعضا و اركان حزب را به فعاليت در راستاي برنامههاي و اهداف اعلام شده حزب در انتخابات فراخواندند.
۵ اسفند ۱۳۸۶
آخرین تایید صلاحیتها شورای نگهبان
1-علی زوار 2-صیاد عباس پور3-ظفر محمدی 4-یعقوب نجفیان 5-حبیب یزدانی
۴ اسفند ۱۳۸۶
محمد میرزایی و محبی نیا در یک جبهه
طبق اخبار غير رسمي از (جبهه اصولگريان متحده(1+5)) واقع در آذربايجان غربي آقاي محمد ميرزائي و جهانبخش محبي نيا دو کانديداي مورد نظر اين ائتلاف مي باشد که به زودي ليست اين کانديدا بعد از زمان رسيدگي به شکايات از طرف شوراي جبهه متحده اصولگرايان اعلام خواهد شد.
اشتراک در:
پستها (Atom)